سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
بدین حالم که میبینی وزان نالم که میدانی
ورای کفر و ایمانی و مرکب تند میرانی
چه بس بیباک سلطانی همین میکن که تو آنی
یکی بازآ به ما بگذر به بیشه جانها بنگر
درختان بین ز خون تر به شکل شاخ مرجانی
شنودی تو که یک خامی ز مردان میبرد نامی
نمیترسد که خودکامی نهد داغش به پیشانی
مشو تو منکر پاکان بترس از زخم بیباکان
که صبر جان غمناکان تو را فانی کند فانی
تو باخویشی به بیخویشان مپیچ ای خصم درویشان
مزن تو پنجه با ایشان به دستانی که نتوانی
که شمس الدین تبریزی به جان بخشی و خون ریزی
ز آتش برکند تیزی به قدرتهای ربانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاوی پیامهایی عمیق درباره یگانگی روح و جسم و تفاوتهای معنوی و مادی است. شاعر در ابتدا از درد و رنج خود میگوید و از حالت روحیاش که در تضاد با شرایط دنیوی است. او به کفر و ایمان اشاره میکند و به سلطنتی بیباک و بیاعتنا به ارزشهای معنوی انتقاد میکند. سپس شاعر از انسانها میخواهد که به جانهای خود و دیگران نگاه کنند و به پاکی و صداقت بیندیشند و از خودکامگی بپرهیزند. در نهایت، او به شمس الدین تبریزی اشاره میکند و قدرتهای الهی را در تقابل با دنیای مادی نشان میدهد. شعر به نوعی به دنبال دعوت به تفکر عمیق و درک صحیح از انسانیت و معنویت است.
هوش مصنوعی: در صبح زود به محبوبم گفتم که ای زیبای من، تو روح من هستی و من بدن تو. به حال خودم اشاره کردم و از درد و رنجی که دارم سخن گفتم، زیرا تو از حال من باخبری.
هوش مصنوعی: هرچه از ایمان و کفر فراتر بروی و با شجاعت و تندی عمل کنی، ممکن است به مقام و قدرتی دست یابی. اما به یاد داشته باش که همانطور که هستی، همان مقام را داری.
هوش مصنوعی: به یکی بگو که به ما بازگردد و در جنگل روحها نگاه کند، درختانی را ببیند که به خاطر خون ریشههایشان، شاخ و برگهایشان شبیه مرجان شده است.
هوش مصنوعی: تو میشنوی که یک شخص نادان، نامی از مردان میبرد و از این که خودخواهی او عواقب بدی برایش به همراه دارد، نگران نیست و به همین خاطر، علامتی از ندامت بر پیشانیاش خواهد ماند.
هوش مصنوعی: از افرادی که پاک و نیکوکارند، غفلت نکن و از بیپروایی کسانی که قدرت و صبر کمتری دارند، بپرهیز. چون تحمل درد و رنج این افراد میتواند زندگیات را نابود کند.
هوش مصنوعی: تو با خودت باش و بیخودیها را به هم نزن، ای دشمن درویشان؛ با آنها درگیر نشو، زیرا با دستانی که توانایی آن را نداری، نمیتوانی به جنگی با آنها بروی.
هوش مصنوعی: شمسالدین تبریزی با قدرتهای الهی، تواناییهای تند و خطرناک را از میان میبرد و به زندگی و جانبخشی میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.