کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟!
نگفتم: «با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟!
یکی پر زهر افسونی فرو خواند به گوش تو
ز صحن سینهٔ پر غم دهد پیغام بیماری
چو دیدی آن ترش رو را، مخلّل کرده ابرو را
از او بگریز و بشناسش،چرا موقوف گفتاری؟
چه حاجت آب دریا را چشش، چون رنگ او دیدی؟
که پر زهرت کند آبش اگر چه نوش منقاری
لطیفان و ظریفانی که بودستند در عالم
رمیده و بدگمان بودند همچون کبک کهساری
گر استفراغ میخواهی از آن طزغوی گندیده
مفرح بدهمت لیکن مکن دیگر وحل خواری
الا یا صاحب الدار ادر کأسا من النار
فدفینی و صفینی و صفو عینک الجاری
فطفینا و عزینا فان عدنا فجازینا
فانا مسنا ضر فلا ترضی باضراری
ادر کأسا عهدناه فانا ما جحدناه
فعندی منه آثار و انی مدرک ثاری
ادر کأسا باجفانی فدا روحی و ریحانی
و انت المحشر الثانی فاحیینا بمدرار
فاوقد لی مصابیحی و ناولنی مفاتیحی
و غیرنی و سیرنی بجود کفک الساری
چو نامت پارسی گویم کند تازی مرا لابه
چو تازی وصف تو گویم برآرد پارسی زاری
بگه امروز زنجیری دگر در گردنم کردی
زهی طوق و زهی منصب که هست آن سلسله داری
چو زنجیری نهی بر سگ شود شاه همه شیران
چو زنگی را دهی رنگی شود رومی و روم آری
الا یا صاحب الکاس و یا من قلبه قاسی
اتبلینی بافلاسی و تعلینی باکثاری
لسان العرب و الترک هما فی کاسک المر
فناول قهوه تغنی من اعساری و ایساری
مگر شاه عرب را من بدیدم دوش خواب اندر
چه جای خواب میبینم جمالش را به بیداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و چالشهای عاطفی و اجتماعی میپردازد. او از فروغ عشق و زیبایی گفتگو میکند و به تصورات خود درباره عشق و دوستی اشاره دارد. شاعر به ناامیدی از افرادی که ظاهری زیبا دارند ولی باطنی تلخ و سمی دارند، هشدار میدهد و از دیگران میخواهد که از این افراد دوری کنند. همچنین، او به لذتهای زندگی و نوشیدن شراب و شادیهای آن اشاره میکند و از معشوق خود طلب میکند که او را با محبت و دلچسبی خود سیراب کند. شاعر در نهایت به تعاملات زبانی و فرهنگی اشاره میکند و یادآور میشود که گاه زیباییها و لذتها در خواب نیز به دست نمیآیند.
هوش مصنوعی: کی به تو گفت که چالشهای زندگی را جدی بگیری و بیندیشی به این که چهرهات نشانهای از غم دارد؟! به دیگران تاکید نکردم که با کسانی که از شادی و لذت دور هستند، معاشرت کنی؟!
هوش مصنوعی: کسی با صدای سحرآمیز و پر از تلخی، در گوش تو چیزی میخواند و از دل پر دردش پیامی از درد و رنج بیماری میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی آن فرد با چهره عبوس و در هم را دیدی، از او دوری کن و او را بشناس. چرا که در سخن گفتن با او نباید توقف کنی.
هوش مصنوعی: هیچ نیازی به نوشیدن آب دریا نیست، وقتی که رنگ آن را دیدهای. حتی اگر این آب را بنوشی، تلخی آن تو را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: افرادی که با ظرافت و لطافت بودند، در این دنیا به سختی قابل دسترسی بودند و به دیگران بدبین بودند، مانند کبکی که در کوهستان زندگی میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از آن زهر تلخ و گندیده رهایی پیدا کنی، بگذار تا به تو کمک کنم، اما دیگر به ذلت و خفت برنگرد.
هوش مصنوعی: ای صاحب خانه، جامی از آتش به من بده تا مرا بپوشانی و نظم دهی و چشمانت را از شراب زلال پر کنی.
هوش مصنوعی: ما در سختیهای زندگی آزمایش شدهایم و اگر دوباره به آن شرایط برگردیم، لازم است که پاداشی برای سختیهایمان در نظر گرفته شود؛ چرا که ما در رنج و آسیب بودهایم، بنابراین نباید به هیچوجه ضرورت رنج دیگران را بپذیریم.
هوش مصنوعی: بیت به این معنی است که نوشیدنیای که ما همیشه با آن آشنا بودهایم را انکار نمیکنیم، زیرا آثار و نشانههایی از آن در من وجود دارد و من به یاد آن خاطرات و احساسات هستم.
هوش مصنوعی: در این بیت، poet از محبوب خود خواهش میکند که با یک جام پر از شراب به او نیکی کند. او میگوید که جانش فدای بوی خوش محبوب است و از او میخواهد که به او زندگی دوباره ببخشد، مثل بارانی که زمین را سیراب میکند. اینجا مفهوم عشق و نوشیدن شراب به عنوان نماد زندگی و نشاط و همچنین انتظار بازگشت محبوب به میان است.
هوش مصنوعی: چراغهای امیدم را از من بگیر و کلیدهای دلخواهی را به من بده تا با بخشندگی دستانت، مرا راهنمایی کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که نام تو را به زبان فارسی میبرم، زبان عربی به من شکایت میکند. وقتی هم که به زبان عربی تو را توصیف میکنم، زبان فارسی به گریه میافتد.
هوش مصنوعی: امروز دوباره زنجیری بر گردنم انداختی، چه خوب که این زنجیر و مقام را به من دادی چون دارنده آن زنجیر هم خودت هستی.
هوش مصنوعی: اگر زنجیری به پای سگی بیاندازی، آن سگ تبدیل به پادشاه همه شیران میشود. اگر رنگی به زنگی بدهی، میتواند شبیه رومیها و سرزمین روم شود.
هوش مصنوعی: ای کسی که جام را در دست داری و ای کسی که دلات سخت شده، آیا من را با ثروتم آزمایش میکنی و با فراوانی خود میخواهی دست و دلم را بلرزانى؟
هوش مصنوعی: زبان عرب و ترک در میزی مشترک هستند، پس دمی قهوه بیاور که من از دشواریها و مشکلاتم بگویم و در پی آن بگریم.
هوش مصنوعی: دوش خواب میدیدم که شاه عرب را دیدم؛ حالا نمیدانم در کجا هستم که در بیداری هم زیبایی او را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.