ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری
به جانی کز وصالت زاد مهجوری روا داری
گرفتم دانه تلخم نشاید کشت و خوردن را
تو با آن لطف شیرین کار این شوری روا داری
تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی
مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری
اگر در جنت وصلت چو آدم گندمی خوردم
مرا بیحله وصلت بدین عوری روا داری
مرا در معرکه هجران میان خون و زخم جان
مثال لشکر خوارزم با غوری روا داری
مرا گفتی تو مغفوری قبول قبله نوری
چنین تعذیب بعد از عفو و مغفوری روا داری
مها چشمی که او روزی بدید آن چشم پرنورت
به زخم چشم بدخواهان در او کوری روا داری
جهان عشق را اکنون سلیمان بن داوودی
معاذالله که آزار یکی موری روا داری
تو آن شمسی که نور تو محیط نورها گشتهست
سوی تبریز واگردی و مستوری روا داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شکایت و دلنوشتهای از شاعر میپردازد که در آن به معشوقش میگوید که با وجود دوری و جدایی، همچنان به او عشق میورزد. شاعر از رنج و تحملی که به خاطر عشق به معشوق میکشد، میگوید و اعتراض میکند که چگونه میتواند در این حال، این گونه از او دور باشد. او با واژههای فلسفی و نمادین ویژگیهای معشوقش را توصیف کرده و در عین حال به تناقضهایی اشاره میکند که در عشق و ارتباطشان وجود دارد. شاعر از ضعف و ناتوانی خود در تحمل این جدایی صحبت میکند و از معشوق میخواهد که به حال او رحم کند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی اینقدر دوری را تحمل کنی، در حالی که دل و جانم به تو وابسته است؟ آیا میتوانی به کسی که از وصال تو رنج میکشد، اینگونه بیتوجهی کنی؟
هوش مصنوعی: من دانهای تلخ و ناخواستنی را در دست دارم که نمیتوان آن را کاشت و خورد. با این حال، تو با مهربانی و لطفی که داری، اجازه میدهی با این تلخی کنار بیایم.
هوش مصنوعی: تو نوری هستی که با روشنیات آتش جهنم را خاموش میکنی. با وجود این همه غم و درد در دل من، باز هم جایز میدانی این حال را بر من تحمیل کنی.
هوش مصنوعی: اگر در بهشت مانند آدم، گندم را تناول کنم، آیا میتوانی من را با چنین وضعی در بیحجابی بپذیری؟
هوش مصنوعی: در میانه دوری و فراق، من شبیه سربازی هستم که در میدان جنگ با زخمها و دردها دست و پنجه نرم میکند. احساس میکنم که در سرزمین خوارزم، غوری را به من روا میداری، یعنی به من اجازه میدهی با این شرایط مواجه شوم.
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که بخشیدهشدهام، اما آیا شایسته است که بعد از بخشش، باز هم مرا آزاری بدهی؟
هوش مصنوعی: چشمی که روزی به تو نگاه کرده و نورش روشنایی بخشیده، حالا به خاطر زخمهایی که از بدخواهان دیده، چشمش از بین رفته. آیا تو اجازه میدهی این کوری به او تحمیل شود؟
هوش مصنوعی: عشق جهانی است که حتی سلیمان، پیامبر بزرگ، هم اجازه نمیدهد که به ظلم و آزار کوچکی به موری روا داشته شود.
هوش مصنوعی: تو مثل خورشیدی که نور تو همه جا را روشن کرده است، اگر به تبریز برگردی و خود را پنهان کنی، این کار قابل قبول است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.