گنجور

 
مولانا

دل پردرد من امشب بنوشیده‌ست یک دردی

از آنچ زهره ساقی بیاوردش ره آوردی

چه زهره دارد و یارا که خواب آرد حشر ما را

که امشب می‌نماید عشق بر عشاق پامردی

زنان در تعزیت شب‌ها نمی‌خسبند از نوحه

تو مرد عاشقی آخر زبون خواب چون گردی

دلا می‌گرد چون بیدق به گرد خانه آن شه

بترس از مات و از قایم چو نطع عشق گستردی

مرا هم خواب می‌باید ولیکن خواب می‌ناید

که بیرون شد مزاج من هم از گرمی هم از سردی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۵۲۲ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فرخی سیستانی

امیرا ! گرجوانمردی به کار آید، جوانمردی

وگر مردی همی باید، به مردی در جهان فردی

همی پاید ز تو رادی همی پوید ز تو مردی

خزانه درخروش آمد چو آگه شد که می خوردی

ز غم بفزاید اندر گونه دینارها زردی

[...]

مولانا

دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی

به ساقی گو که زود آخر هم از اول قدح دردی

بیا ای ساقی لب گز تو خامان را بدان می‌پز

زهی بستان و باغ و رز کز آن انگور افشردی

نشان بدهم که کس ندهد نشان این است ای خوش قد

[...]

سلمان ساوجی

دلا راه هوا خالی نخواهد بودن از گردی

قدم مردانه نه کانجا به گردی می‌رود مردی

خبر داری که درد او برآوردست گرد از من

نماندست از من خاکی به غیر از درد او گردی

چو گردم در هوا گردان ولیکن بر دلش هرگز

[...]

کمال خجندی

طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی

چه میخواهی ازین رحمت دوائی جو که به گردی

طریق عاشقی بر گیر و سروی دردمندان شو

که بیعشقی و بیدردی نباشد شیوه مردی

رخت گر زردشد زین درد کار خویش چون زر دان

[...]

ناصر بخارایی

به درد عاشقی خو کن، مجو درمان اگر مردی

به دردی مردن اولی‌تر که درماندن به بی دردی

خوشا دیشب که تو ای آفتاب مشتری طالع

به برج ما شدی طالع، سعادت با خود آوردی

دلم از غصه پرخون گشت و بر آتش جگر بریان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه