گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

تو نه چنانی که منم، من نه چنانم که تویی

تو نه بر آنی که منم، من نه بر آنم که تویی

من همه در حکم توام، تو همه در خون منی

گر مه و خورشید شوم، من کم از آنم که تویی

با همه ای رشک پری، چون سوی من برگذری

باش چنین، تیز مران! تا که بدانم که تویی

دوش گذشتی ز درم، بوی نبردم ز تو من

کرد خبر گوش مرا، جان و روانم که تویی

چون همه جان روید و دل، همچو گیا خاک درت

جان و دلی را چه محل، ای دل و جانم که تویی

ای نظرت ناظر ما، ای چو خرد حاضر ما

لیک مرا زهره کجا، تا بجهانم که تویی

چون تو مرا گوش کشان، بردی از آن جا که منم

بر سر آن منظره‌ها، هم بنشانم که تویی

مستم و تو مست ز من، سهو و خطا جست ز من

من نرسم لیک بدان، هم تو رسانم که تویی

زین همه خاموش کنم، صبر و صبَر نوش کنم

عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی