ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه
از سر تو برون کن هی سودای گدایانه
در بزم چنان شاهی در نور چنان ماهی
خط در دو جهان درکش چه جای یکی خانه
در دولت سلطانی گر یاوه شود جانی
یک جان چه محل دارد در خدمت جانانه
گر جان بداندیشت گوید بد شه پیشت
ده بر دهن او زن تا کم کند افسانه
یک دانه به یک بستان بیع است بده بستان
و آن گاه چو سرمستان میگو که زهی دانه
شاهی نگری خندان چون ماه و دو صد چندان
بیناز خوشاوندان بیزحمت بیگانه
شمس الحق تبریزی آن کو به تو بازآید
آن باز بود عرشی بر عرش کند لانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل و احساسات انسانی سخن میگوید و به جستجوی حقیقت و عشق اشاره میکند. او به دل میگوید که آیا از کجا میآید و آیا به حقیقت آگاه است یا نه. شاعر به زیبایی شاه و ماه اشاره میکند و میگوید که در این عالم، خانه و مقام یکی نیست و ارزش جان در خدمت عشق حقیقی مشخص میشود. او به نکتهای اشاره میکند که اگر کسی بدگو باشد، باید او را سرزنش کرد تا داستانهای غلط را کم کند. در نهایت، شاعر به زیبایی و خوشی عشق و دیدار شمسالحق تبریزی اشاره میکند و از او بهعنوان شخصی یاد میکند که میتواند به عرش نزدیک شود.
هوش مصنوعی: ای دل، آیا میدانی به کجا میروی یا نه؟ از خیال و خواستههای حقیر و بیارزش خودت دور شو.
هوش مصنوعی: در مهمانی و محفل، شاهی به اندازهای درخشان و تابناک است که مانند ماهی روشن میدرخشد. اینجا در دو جهان چنان اثری از او هست که به هیچوجه نمیتوان یک مکان خاص را فقط به او اختصاص داد.
هوش مصنوعی: اگر در دوران حکومت سلطانی، کسی به بیهودهگویی مشغول شود، جان او چه ارزشی دارد در خدمت محبوب واقعی؟
هوش مصنوعی: اگر جان بدخواهی در مورد تو سخن بگوید، با او با دقت برخورد کن و اجازه نده که شایعات بیشتر شوند.
هوش مصنوعی: در یک باغ، یک دانه جابجا میشود و داد و ستدی صورت میگیرد. پس از آن، کسانی که تحت تأثیر قرار گرفتهاند، به شوق و شعف میگویند: چه دانه خوبی!
هوش مصنوعی: ملکهای را میبینیم که مانند ماه میخندد و زیباییاش دو برابر است. خوشا به حال کسانی که بدون زحمت و دردسر از زیبایی او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی اشاره به شخصیتی دارد که اگر کسی به او نزدیک شود و از او بهرهمند گردد، مانند پرندهای میشود که در ارتفاعات آسمان نشسته است و برای خود جایی امن و راحت ایجاد میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من بیخود و تو بیخود ما را که بَرد خانه؟
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
[...]
ای جان، چو سخن گویم مستانه و رندانه
سرمستم و لایعقل زان نرگس مستانه
پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آری
پر گشته مرا آخر در عشق تو پیمانه
ای دوست، سر زلفت در سینه من بگشا
[...]
صوفی ز سر توبه شد با سر پیمانه
رخت و بنه از مسجد آورد به میخانه
هر صورت آبادان کز باده شود ویران
معموره معنی دان یعنی چه که ویرانه
سودی ندهد تو به زان می که بود ساقی
[...]
از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خانه
مقصود خدا عشقست، باقی همه افسانه
بنما رخ زیبا را، تا فاش بگویم من :
«قد اشرف الدنیا من نور حمیانه »
هرکس صفتی دارد، با خود ز ازل آرد
[...]
پیمانه می جویان رفتم سوی میخانه
بیرون نروم زانجا پر ناشده پیمانه
شیخان مناجاتی رندان خراباتی
جویند ترا جانا در کعبه و بتخانه
در میکده سر مستم از ننگ خودی رستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.