سبکتری تو از آن دم که میرسد ز صبا
ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا
ز دم زدن کی شود مانده یا کی سیر شود
تو آن دمی که خدا گفت یحیی الموتی
دهان گور شود باز و لقمهایش کند
چو بسته گشت دهان تن از دم احیا
دمم فزون ده تا خیک من شود پرباد
که تا شوم ز دم تو سوار بر دریا
مباد روزی کاندر جهان تو دَرنَدَمی
که یک گیاه نروید ز جمله صحرا
فروکش این دم زیرا تو را دمی دگر است
چو بسکلد ز لب این باد، آن بوَد برجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت نفس و دم اشاره دارد و بیانگر آن است که دم زدن (نفس کشیدن) میتواند به زندگی و مرگ منجر شود. شاعر به این نکته پرداخته که هر دم خداوند میتواند به دوباره زنده شدن یا دریافت لقمهای از زندگی اشاره داشته باشد. درک و درنگ در دم و نفسکشی به عنوان فرصتی برای شناختن و بهرهبرداری از زندگی نهفته است. همچنین، شاعر نگران از اثرات عدم توجه به این فرصتهاست و به تداوم زندگی و ایجاد تغییرات مثبت از طریق نفس کشیدن تأکید میکند. در نهایت، این شعر دعوت به غنیمت شمردن هر دم و فرصتی است که به ما داده میشود.
هوش مصنوعی: تو از زمانی که نسیم صبح به تو میرسد، سبکتر و زودگذرتر میشوی. هیچکس نمیتواند از این لحظهی زیبا سیر شود و در آن بماند، ای جانا.
هوش مصنوعی: در زمانهایی که صحبت از زندگی و مرگ میشود، چه زمانی ممکن است کسی از زندگی ماندگار بماند یا سیر شود؟ تنها آن لحظهای که خدا به یحیی (علیهالسلام) دستور داد زنده شود، میتواند سرآغاز این امر باشد.
هوش مصنوعی: هنگامی که دهان گور دوباره باز شود و از آن لقمهای گرفته شود، این نشاندهنده زنده شدن تن و بازگشت حیات به آن است.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم از دم تو بهرهمند شوم و بر روی دریا سوار شوم، نیاز دارم که هوا و شرایط محیطی به قدری مساعد باشد که کیسهام پر از باد شود.
هوش مصنوعی: پادشاهی را تصور کن که روزی در جهانی زندگی میکند که هیچ گیاهی از زمین نمیروید و فقط بیابانی خالی وجود دارد. در این جهان خالی، نشان میدهد که روزهای بد و بحرانها ممکن است به وجود آیند و وجود محبت و زندگی جای خود را به خشکی و بیحالی دهند.
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا این لحظه نیز گذراست و دمی دیگر فرا میرسد. وقتی بادی از کنار لب تو بگذرد، بوی آن در جا خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.