گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ای غذای جان مستم نام تو

چشم و عقلم روشن از ایام تو

شش جهت از روی من شد همچو زر

تا بدیدم سیم هفت اندام تو

گفته بودی کز توام بگرفت دل

من نخواهم در جهان جز کام تو

منتظر بنشسته‌ام تا دررسد

از پی جان خواستن پیغام تو

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۲۲۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سید حسن غزنوی

ای صلا در داده جود عام تو

ابر دریا غرقه انعام تو

چشمهای آسمان خوش شنو

گوش های گشته بر پیغام تو

کیست حاسد دوستکام از سعی تو

[...]

عطار

ای غذای جان مستم نام تو

چشم عقلم روشن از انعام تو

عقل من دیوانه جانم مست شد

تا چشیدم جرعه‌ای از جام تو

شش جهت از روی من شد همچو زر

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

ای همه شیران اسیر دام تو

تو سنان خویشتن بین رام تو

باز مالیده که مرد افکنی

کعبتین تیغ گردان جام تو

هم عنانی کرده در راه قبول

[...]

جهان ملک خاتون

تا به کی باشد دلم در دام تو

آهوی طبع دل من رام تو

شد گرفتار این دل بیچاره ام

در سر زلفین همچون شام تو

من ندیدم در جهان ای بی وفا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه