مینروم هیچ از این خانه من
در تک این خانه گرفتم وطن
خانه یار من و دارالقرار
کفر بود نیت بیرون شدن
سر نهم آن جا که سرم مست شد
گوش نهم سوی تنن تنتنن
نکته مگو هیچ به راهم مکن
راه من این است تو راهم مزن
خانه لیلی است و مجنون منم
جان من این جاست برو جان مکن
هر کی در این خانه درآید ورا
همچو منش باز بماند دهن
خیز ببند آن در اما چه سود
قارع در گشت دو صد درشکن
ای خنک آن را که سرش گرم شد
ز آتش روی چو تو شیرین ذقن
آن رخ چون ماه به برقع مپوش
ای رخ تو حسرت هر مرد و زن
این در رحمت که گشادی مبند
ای در تو قبله هر ممتحن
شمع توی شاهد تو باده تو
هم تو سهیلی و عقیق یمن
باقی عمر از تو نخواهم برید
حلقه به گوش توام و مرتهن
مینرمد شیر من از آتشت
مینرمد پیل من از کرگدن
تو گل و من خار که پیوستهایم
بیگل و بیخار نباشد چمن
من شب و تو ماه به تو روشنم
جان شبی دل ز شبم برمکن
شمع تو پروانه جانم بسوخت
سر پی شکرانه نهم بر لگن
جان من و جان تو هر دو یکی است
گشته یکی جان پنهان در دو تن
جان من و تو چو یکی آفتاب
روشن از او گشته هزار انجمن
وقت حضور تو دو تا گشت جان
رسته شد از تفرقه خویشتن
تن زدم از غیرت و خامش شدم
مطرب عشاق بگو تن مزن
خطه تبریز و رخ شمس دین
ماهی جان راست چو بحر عدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به محبوبش است. شاعر به شدت به خانه و محل زندگیاش وابسته است و آن را وطن خود میداند. او از خروج از این خانه که نماد یار اوست پرهیز میکند و آن را کفر میداند. شاعر به حالت مستی و عشق دل میسپارد و میگوید که محبوبش مرکز آرامش اوست. او تأکید میکند که زندگیاش بدون محبوبش بیمعناست و با اشاره به زیباییهای محبوب، از او میخواهد که درها را نبندد چون او قبله دلهای عاشقان است. عشق آنها را به هم پیوند میدهد و از آنها موجوداتی واحد میسازد. شاعر در نهایت بیان میکند که جان او و محبوبش یکی شده است و در عشق، از هر گونه تفرقه آزاد شدهاند.
هوش مصنوعی: من از این خانه نمیروم، زیرا اینجا را به عنوان وطن خود پذیرفتهام.
هوش مصنوعی: خانه دوست من و محل آرامشم، گناه بود اگر بخواهم از آن خارج شوم.
هوش مصنوعی: در جایی که سرم از شادی و سرخوشی به اوج میرسد، گوشم را به صداهای نوازشگر و دلانگیز موسیقی معطوف میکنم.
هوش مصنوعی: نباید هیچ نکتهای بگویی و راه مرا در پیش نگیری، زیرا این مسیر مال من است و تو حق نداری در آن دخالت کنی.
هوش مصنوعی: خانه لیلی اینجا است و من مجنون هستم، جانم اینجا حضور دارد، برو و جان خود را اینجا نگذار.
هوش مصنوعی: اگر کسی به این خانه بیاید و رفتاری چون من داشته باشد، دهانش بسته خواهد ماند.
هوش مصنوعی: برخیز و در را ببند، چرا که کوبیدن بر در فایدهای ندارد و دوصد بار هم که بشکنی، نتیجهای نخواهی گرفت.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی باشد که دلش به عشق تو گرم شده باشد، مانند آتش، و زیبایی تو را ببیند و لذت ببرد.
هوش مصنوعی: چهرهات را همچون ماه زیر پرده پنهان نکن، زیرا تو زیبایی هستی که آرزوی هر مرد و زنی به شمار میروی.
هوش مصنوعی: این در رحمت را که گشودهای، نبند؛ زیرا تو به کعبهی هر آزمایشکننده هستی.
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی هستی که نور و روشنایی میبخشد و در دل تو زیبایی و زرق و برق وجود دارد. همچنین، تو همانند بادهای هستی که زندگی را شیرین میکند و در وجودت صفا و درخشندگی موجود است. تو همچون سهیلی و عقیق یمنی میدرخشی و ارزشمند هستی.
هوش مصنوعی: من باقی عمرم را از تو جدا نخواهم کرد، چون به تو وابستهام و مانند حلقهای در گوش تو هستم.
هوش مصنوعی: شیر من از آتش تو نمیترسد و فیل من هم از کرگدن نمیترسد.
هوش مصنوعی: تو مانند گلی و من مانند خار هستم. ما همیشه به هم پیوند داریم. چمنی بدون گل و خار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من در شب به تو مانند ماه میتابم و روشنم. جانم، دل را از شب برمگیر.
هوش مصنوعی: شمع تو جان پروانهام را سوزاند، بنابراین به نشان شکرگزاری، بر روی لگن شیرینی مینهم.
هوش مصنوعی: جان من و تو هر دو یکسان و یکی است. در حقیقت، یک جان پنهان وجود دارد که در دو تن (دو بدن) زندگی میکند.
هوش مصنوعی: جان تو و من مانند یک خورشید درخشان است که به خاطر آن هزاران جمع و تجمع ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو نزد من هستی، روح من به وحدت میرسد و از جدایی و تفرقه خود آزاد میشود.
هوش مصنوعی: من از غیرت درونیام دور شدم و دیگر نتوانستم به عنوان نوازنده عشقها فعالیت کنم. به دیگران میگویم که به خودشان صدمه نزنند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیبایی و جاذبههای خطه تبریز و همچنین ویژگیهای خاص فردی به نام شمس دین شده است. تبریز به عنوان یک منطقه زیبا و دلانگیز وصف شده که شگفتیهایی همچون دریا را در خود جای داده است. شمس دین که به عنوان فردی با ارزش معرفی شده، در این متن به زیبایی و درخشش به مانند ماهی در دریا تشبیه شده است. در کل، این متن به توصیف زیباییهای طبیعی و انسانی در کنار هم پرداخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
لقمهای از زهر زده در دهن
مرگ فشردش همه در زیر غن
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن
بسته کف دست و کف پای شوغ
[...]
دی به سلام آمد نزدیک من
ماه من آن لعبت سیمین ذقن
بازنخی چون سمن و با تنی
چون گل سوری به یکی پیرهن
تازان چون کبک دری برکمر
[...]
ای ملک شیردل پیل تن
صفدر لشکرشکن تیغ زن
خسرو مسعود سعود فلک
بر سر تاج تو شده انجمن
دولت در خدمت و در مدح تو
[...]
نیک برنج اندرم از خویشتن
گم شده تدبیر و خطا کرده ظن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.