گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

می‌نروم هیچ از این خانه من

در تک این خانه گرفتم وطن

خانه یار من و دارالقرار

کفر بود نیت بیرون شدن

سر نهم آن جا که سرم مست شد

گوش نهم سوی تنن تنتنن

نکته مگو هیچ به راهم مکن

راه من این است تو راهم مزن

خانه لیلی است و مجنون منم

جان من این جاست برو جان مکن

هر کی در این خانه درآید ورا

همچو منش باز بماند دهن

خیز ببند آن در اما چه سود

قارع در گشت دو صد درشکن

ای خنک آن را که سرش گرم شد

ز آتش روی چو تو شیرین ذقن

آن رخ چون ماه به برقع مپوش

ای رخ تو حسرت هر مرد و زن

این در رحمت که گشادی مبند

ای در تو قبله هر ممتحن

شمع توی شاهد تو باده تو

هم تو سهیلی و عقیق یمن

باقی عمر از تو نخواهم برید

حلقه به گوش توام و مرتهن

می‌نرمد شیر من از آتشت

می‌نرمد پیل من از کرگدن

تو گل و من خار که پیوسته‌ایم

بی‌گل و بی‌خار نباشد چمن

من شب و تو ماه به تو روشنم

جان شبی دل ز شبم برمکن

شمع تو پروانه جانم بسوخت

سر پی شکرانه نهم بر لگن

جان من و جان تو هر دو یکی است

گشته یکی جان پنهان در دو تن

جان من و تو چو یکی آفتاب

روشن از او گشته هزار انجمن

وقت حضور تو دو تا گشت جان

رسته شد از تفرقه خویشتن

تن زدم از غیرت و خامش شدم

مطرب عشاق بگو تن مزن

خطه تبریز و رخ شمس دین

ماهی جان راست چو بحر عدن

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۱۰۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

رودکی

لقمه‌ای از زهر زده در دهن

مرگ فشردش همه در زیر غن

کسایی

عمر چگونه جهد از دست خلق

باد چگونه جهد از بادخَن

سروبنان کنده و گلشن خراب

لاله ستان خشک و شکسته چمن

بسته کف دست و کف پای شوغ

[...]

فرخی سیستانی

دی به سلام آمد نزدیک من

ماه من آن لعبت سیمین ذقن

بازنخی چون سمن و با تنی

چون گل سوری به یکی پیرهن

تازان چون کبک دری برکمر

[...]

مسعود سعد سلمان

ای ملک شیردل پیل تن

صفدر لشکرشکن تیغ زن

خسرو مسعود سعود فلک

بر سر تاج تو شده انجمن

دولت در خدمت و در مدح تو

[...]

نصرالله منشی

نیک برنج اندرم از خویشتن

گم شده تدبیر و خطا کرده ظن