گرچه بسی نشستم در نار تا به گردن
اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن
گفتم که تا به گردن در لطفهات غرقم
قانع نگشت از من دلدار تا به گردن
گفتا که سر قدم کن تا قعر عشق میرو
زیرا که راست ناید این کار تا به گردن
گفتم سر من ای جان نعلین توست لیکن
قانع شو ای دو دیده این بار تا به گردن
گفتا تو کم ز خاری کز انتظار گلها
در خاک بود نُه مَه آن خار تا به گردن
گفتم که خار چه بود کز بهر گلستانت
در خون چو گل نشستم بسیار تا به گردن
گفتا به عشق رستی از عالم کشاکش
کان جا همیکشیدی بیگار تا به گردن
رستی ز عالم اما از خویشتن نرستی
عار است هستی تو وین عار تا به گردن
عیاروار کم نه تو دام و حیله کم کن
در دام خویش ماند عیار تا به گردن
دامی است دام دنیا کز وی شهان و شیران
ماندند چون سگ اندر مردار تا به گردن
دامی است طرفهتر زین کز وی فتاده بینی
بیعقل تا به کعب و هشیار تا به گردن
بس کن ز گفتن آخر کان دم بود بریده
کز تاسه نبود آخر گفتار تا به گردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و رنجهای ناشی از آن است. شاعر در ابتدا بیان میکند که با وجود نشستن در آتش عشق، اکنون در آب وصال محبوبش غرق است. او از معشوق خود میخواهد که او را در لطف خود غرق کند، اما دلدار به این اندازه راضی نمیشود. معشوق از او میخواهد که به عمق عشق برود و خود را از محدودیتها آزاد کند. شاعر به معشوقش میگوید که سر و جانش برای اوست و از او درخواست میکند که بر احساساتش مسلط شود. همچنین او بر این نکته تأکید میکند که انسان باید از دام دنیا و مشکلات آن رها شود، زیرا این دنیا مملو از درد و رنج است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که باید از گفت و گوهای بینتیجه صرف نظر کند و به عمل و تجربه بپردازد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بارها در آتش مشکل نشستم و رنجهای زیادی کشیدم، اکنون در آب وصال محبوبم غرق شدهام و به خوشیهای عاطفی رسیدم.
هوش مصنوعی: گفتم که از محبتهای تو چنان غرق میشوم که تمام وجودم را پر کند، اما معشوق هنوز راضی نیست و دلش از من پر نشده است.
هوش مصنوعی: گفت که قدم اول را در عشق محکم بردار و به عمق آن برو، چرا که این کار تا وقتی به عمیقترین نقطه نروی، درست نخواهد بود.
هوش مصنوعی: گفتم ای جان، سر من به پای تو است، اما چشمانم را آرام کن و بگذار که این بار تا گردن در محبت تو غرق شوم.
هوش مصنوعی: او گفت: تو کم از خارها هستی، زیرا که انتظار گلها در زمین وجود دارد؛ آن خار نُه ماه در خاک بود و تا گردن رشد کرده است.
هوش مصنوعی: گفتم خار چه چیزی است که به خاطر گلستان تو، مانند گل در خون نشستهام، تا جایی که به گردنم رسیده است.
هوش مصنوعی: او گفت: با عشق از این دنیای پر از درگیری آزاد شدی، جایی که همیشه برایش زحمت میکشیدی و به سختی غرق در مشکلات بودی.
هوش مصنوعی: اگرچه از دنیا و مسائل آن بیزاری، اما از خودت جدا نیستی و این جدایی از خود، عیب و ننگی برای توست که تا عمق وجودت را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: فریب و تزویر را کم کن و به دام نیفت، زیرا کسی که فریبکار باشد، تا زمان طولانی در دام میماند و نمیتواند خود را نجات دهد.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند دام است که بسیاری از پادشاهان و شخصیتهای بزرگ به دام آن افتادهاند و مانند سگهایی در مردار به اسارت درآمدهاند. آنها در این دنیا گرفتار شدهاند و نتوانستهاند از آن رهایی یابند.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف دام یا تلهای میپردازد که بسیار جالب و عجیبتر از آن است که انسانهای بیعقل و نادان نیز در آن گرفتار میشوند، حتی تا حدی که کسانی که خود را باهوش و زیرک میدانند نیز در آن به دام میافتند. در واقع، این تله توانایی فریب و گرفتن افراد را دارد، حتی اگر آنان خود را آگاه و هشیار تصور کنند.
هوش مصنوعی: دیگر از حرف زدن دست بردار، زیرا آن لحظهای که صحبت تمام میشود، نزدیک است و تا زمانی که به آخرین نقطه نرسیدهایم، نمیتوان دریافت که چه میتوان گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن
از می نشد چو مینا سرشار تا به گردن
چون شمع هر که افراخت گردن به افسر زر
در اشک خود نشیند بسیار تا به گردن
بتوان ز روزن دل دیدن جهان جان را
[...]
از خود سری مچینید ادبار تا بهگردن
خلقیست زین چنین سر بیزار تا بهگردن
ای غافلان گر این است آثار سربلندی
فرقی نمیتوان یافت از دار تا به گردن
تسلیم تیغ تقدیر زین بیشتر چه بالد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.