گنجور

 
مولانا

بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان

رندی از حلقه ما گشت در این کوی نهان

مدتی هست که ما در طلبش سوخته‌ایم

شب و روز از طلبش هر طرفی جامه دران

هم در این کوی کسی یافت ز ناگه اثرش

جامه پرخون شده او است ببینید نشان

خون عشاق کهن خود نشود تازه بود

خون چو تازه است بدانید که هست آن فلان

همه خون‌ها چو شود کهنه سیه گردد و خشک

خون عشاق ابد تازه بجوشد ز روان

تو مگو دفع که این دعوی خون کهن است

خون عشاق نخفته‌ست و نخسبد به جهان

غمزه توست که خونی است در این گوشه و بس

نرگس توست که ساقی است دهد رطل گران

غمزه توست که مست آید و دل‌ها دزدد

قصد جان‌ها کند آن سخت دل سخته کمان

داد آن است که آن گمشده را بازدهی

یا چو او شد ز میانه تو درآیی به میان

گر ز میر شکران داد بیابی ای دل

شکر کن شو تو گدازان چو شکر با شکران

گر چنان کشته شوی زنده جاوید شوی

خدمت از جان چنین کشته به تبریز رسان

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۹۹۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فرخی سیستانی

نتوان کردازین بیش صبوری نتوان

کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان

با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز

همچنان باشد کز ریگ روان آب روان

تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان

رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان

رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او

زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان

گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک

[...]

منوچهری

گذری گیر از آن پس به سوی لاله‌ستان

طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان

هریکی همچو یکی جام دروغالیه‌دان

بالش غالیه دانش را میلی به میان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان

بگل و آب روان تازه بود جان جهان

هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار

هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان

سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار

[...]

امیر معزی

عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان

وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان

نوبت باده و چنگ طرب‌انگیز رسید

نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران

کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه