گنجور

 
مولانا

ما شادتریم یا تو ای جان

ما صافتریم یا دل کان

در عشق خودیم جمله بی‌دل

در روی خودیم مست و حیران

ما مستتریم یا پیاله

ما پاکتریم یا دل و جان

در ما نگرید و در رخ عشق

ما خواجه عجبتریم یا آن

ایمان عشق است و کفر ماییم

در کفر نگه کن و در ایمان

ایمان با کفر شد هم آواز

از یک پرده زنند الحان

دانا چو نداند این سخن را

پس کی رسد این سخن به نادان