تو را پندی دهم ای طالب دین
یکی پندی دلاویزی خوش آیین
مشین غافل به پهلوی حریصان
که جان گرگین شود از جان گرگین
ز خارشهای دل ار پاک گردی
ز دل یابی حلاوتهای والتین
بجوشند از درون دل عروسان
چو مرد حق شوی ای مرد عنین
ز چشمه چشم پریان سر برآرند
چو ماه و زهره و خورشید و پروین
بنوش این را که تلقینهای عشق است
که سودت کم کند در گور تلقین
به احسان زر به خوبان آن چنان ده
که نفریبند زشتانت به تحسین
نمیخواهند خوبان جز ممیز
بمفریبان تو ایشان را به کابین
ز تو آن گلرخان را ننگ آید
چو بفروشی تو سرگی را به سرگین
ز سنگ آسیا زیرین حمول است
نه قیمت بیش دارد سنگ زیرین
میان سنگها آن بیش ارزد
که افزون خورده باشد زخم میتین
ز اشکست تجلی فضل دارد
میان کوهها آن طور سینین
خمش کن صبر کن تمکین تو کو
که را ماند ز دست عشق تمکین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کدامین پادشه را بود چندین
ز مصر و شام و موصل تا درِ چین
جهان را یادگارست از سلاطین
شه ایران و توران ناصرالدین
ملک سنجر ولیعهد ملک شاه
خداوند ملوک مشرق و چین
فروزان آفتابی عالم افروز
[...]
سلیمان را نگین بود و ترا دین
سکندر داشت آیینه، تو آیین
دم شیر خدا میرفت تا چین
ز علمش ناف آهو گشت مشکین
نگار سرو قد دیدی بآیین
نگه کن قدّ آن سرو نگارین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.