ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن
وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن
هر چند شب غفلت و مستیت دراز است
ما بر همه چون صبح بخواهیم دمیدن
در پرده ناموس و دغل چند گریزی
نزدیک رسیدهست تو را پرده دریدن
هر میوه که در باغ جهان بود همه پخت
ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن
رحم آر بر این جان که طپان است در این دام
نشنود مگر گوش تو آواز طپیدن
چشمی است تو را در دل و آن چشم به درد است
پس چیست غم تو به جز آن چشم خلیدن
چون می خلد آن چشم بجو دارو و درمان
تا بازرهی از خلش و آب دویدن
داروی دل و دیده نبودهست و نباشد
ای یوسف خوبان به جز از روی تو دیدن
هین مخلص این را تو بفرما به تمامی
که گفت تو و قول تو مزد است شنیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفهوم عشق و وابستگی عاطفی اشاره دارد. او از معشوقش میخواهد که با کشیدن دستش او را از نیک و بد پاک کند. هر چند شبهای غفلت طولانیاند، شاعر در تلاش است تا به مانند صبحی تازه به زندگیاش دمیده شود. او از معشوق میخواهد که پردههای نفاق و دورویی را کنار بزند و به او نزدیک شود. شاعر به میوههای باغ دنیا اشاره میکند و میگوید که تو نمیتوانی به گرد تردید بگذرانی. او از معشوق تقاضا میکند که به حال دل آسیبدیدهاش رحم کند و بفهمد که صدای طپش قلبش فقط به گوش او میرسد. شاعر در نهایت به این نکته میرسد که تنها راه تسکین درد دل و چشمش، دیدن روی معشوق است و از او میخواهد که این حقیقت را هر چه زودتر درک کند.
هوش مصنوعی: ما میخواهیم که دست تو را بگیریم و از خوبیها و بدیهایت جدا شویم.
هوش مصنوعی: هرچند که شبها پر از غفلت و مستی طولانی شده، اما ما مانند صبح که به تدریج ظاهر میشود، در هر زمانی که بخواهیم، میتوانیم بیدار شویم و آغاز کنیم.
هوش مصنوعی: در کنجکاویهای پنهانی و ناپاک، چندان فاصلهای تا حقیقت نمانده است که به زودی پردهها کنار خواهد رفت.
هوش مصنوعی: هر میوهای که در باغ دنیا وجود دارد، آماده و رسیده است. اگر تو مانند غورهای هستی که مانند سنگ سخت و ناپخته است، نمیتوانی به بلوغ و آماده شدن برسی.
هوش مصنوعی: به این روح بیچاره رحم کن که در این تله گرفتار است و تنها تو هستی که صدای تپش قلبش را میشنوی.
هوش مصنوعی: در دل من چشمی وجود دارد که به درد و رنج تو مینگرد، پس چرا غمت را جز آن چشمی که نظارهگر است، فراموش کردهای؟
هوش مصنوعی: چشمهایت مانند بهشت میدرخشد، پس به دنبال دارو و درمان بگرد تا از غم و مشکلات رهایی یابی.
هوش مصنوعی: هیچ دارویی برای دل و چشم وجود ندارد و نخواهد داشت، ای یوسف زیبایان، مگر اینکه دیدن روی تو باشد.
هوش مصنوعی: ای مخلص، این را بهطور کامل بگو که شنیدن حرف تو و قول تو پاداشی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از یار بریدن بسزا وار گزیدن
مستم ز بنفشه بسمن برگ گزیدن
چون سیم کشیده شده مویم بجوانی
از راز نهان کردن و اندیشه کشیدن
از بسکه سخندانم هر گونه بگویم
[...]
جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن
کز زلف بیاموختهای پرده دریدن
فریادرس او را که به دام تو درافتاد
یا نیست ترامذهب فریاد رسیدن
ما صبر گزیدیم به دام تو که در دام
[...]
با روی تو کفر است به معنی نگریدن
یا باغ صفا را به یکی تره خریدن
با پر تو مرغان ضمیر دل ما را
در جنت فردوس حرام است پریدن
اندر فلک عشق هر آن مه که بتابد
[...]
گر باز میسّر شودم رویِ تو دیدن
جان پیش کشم تا به کی از جور کشیدن
طاقت برسیدهست ز طوفانِ فراقم
فریاد ز من وز تو به فریاد رسیدن
بر من چه ملامت اگرم طاقتِ آن نیست
[...]
امروز درین شهر هر آن دل که شود گم
در حلقه گیسوی تو باید طلبیدن
چون سرو ثبات قدمی گیر که رشته ست
چون بلبل ازین شاخ بدان شاخ پریدن
باید قدمی بر سر هستی زدن اوّل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.