از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین
ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین
دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد
بر روزن دلبر رو در خانه خود منشین
ای خواجه سودایی می باش تو صحرایی
در گلشن شادی رو منگر به غم غمگین
چون پوست بود این دل چون آتش باشد غم
وین پوست از آن آتش چون سفره بود پرچین
چون دیده دل از غم پرخاک شود ای غم
تبریز کجا یابی با حضرت شمس الدین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان وضعیت روحی و احساسی انسان میپردازد. شاعر از دو جهان، یکی پر از درد و غم و دیگری پر از شادی سخن میگوید. او به مسکینی که در خانهاش تنهاست، اشاره میکند و از اسیر شدن دل در غم صحبت میکند. شاعر از عشق و دوستی میگوید و توصیه میکند که به جای غمگینی، به شادی و گلشن شادی روی آورد. در نهایت، او با اشاره به خرابی دل از غم و دردی که به وجود آورده، سوالی از درد و غم میکند و به عدم دستیابی به خوشبختی در کنار حضرت شمس الدین اشاره مینماید.
هوش مصنوعی: از چشمهی وجود، راهی به درون هر نیازمند پیدا شده، مانند آبی که بیابزار و بیزحمت در دل زمین جاری میشود.
هوش مصنوعی: دل به سمت جان رفت و گفت: ای عاشق و ای پر از درد، در این زمان در خانه دلبر نایست.
هوش مصنوعی: ای آقایی که در جستجوی خوشی هستی، تو باید در میان خوشیها و شادیها باشی و به غم و اندوه نگاه نکنی.
هوش مصنوعی: دل انسان مانند پوستی است و غم مانند آتش. این پوست که نمایانگر دل است، در واقع همانند سفرهای پرچین است که زیر بار آتش غم قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی دل از غم پر میشود، مانند خاکی میشود که غبار غم بر آن نشسته است. ای غم، تو چگونه میتوانی در کنار حضرت شمس الدین تبریز بگویی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم
هم باد برین آید و هم باد فرودین
ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین
چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین
در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان
در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین
بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه
[...]
ای دو لب تو بستد ای دو رخ تو نسرین
نسرین تو پر سنبل در بسد تو پروین
هستم ز دل و دیده ای به ز دل و دیده
بیچاره آن بسد نظاره آن نسرین
ای ترک بدیع آئین عشقم تو شد آئینم
[...]
در دیر شو و بنشین، با خوش پسری شیرین
شکر ز لبش میچین، تا چند ز کفر و دین؟
ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین
یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین
ای تاج هنرمندی معراج خردمندی
تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین
هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.