در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین
با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین
خلقان همه خوش خفته عشاق درآشفته
اسرار به هم گفته شاباش زهی آیین
یاران بشوریده با جان بسوزیده
بگشاده دل و دیده در شاهد بیکابین
چون عشق تو رامم شد این عشق حرامم شد
چون زلف تو دامم شد شب گشت مرا مشکین
شد زنگی شب مستی دستی همگان دستی
در دیده هر هستی از دیده زنگی بین
آن چرخ فرومانده کآبش بنگرداند
این چرخ چه می داند کز چیست ورا تسکین
می گردد آن مسکین نی مهر در او نی کین
که کندن آن فرهاد از چیست جز از شیرین
شه هندوی بنگی را آن مایه شنگی را
آن خسرو زنگی را کرد حشری بر چین
شمعی تو برافروزی شمس الحق تبریزی
تا هندوی شب سوزی از روی چو صد پروین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم
هم باد برین آید و هم باد فرودین
ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین
چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین
در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان
در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین
بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه
[...]
ای دو لب تو بستد ای دو رخ تو نسرین
نسرین تو پر سنبل در بسد تو پروین
هستم ز دل و دیده ای به ز دل و دیده
بیچاره آن بسد نظاره آن نسرین
ای ترک بدیع آئین عشقم تو شد آئینم
[...]
در دیر شو و بنشین، با خوش پسری شیرین
شکر ز لبش میچین، تا چند ز کفر و دین؟
ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین
یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین
ای تاج هنرمندی معراج خردمندی
تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین
هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.