گنجور

 
مولانا

در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین

با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین

خلقان همه خوش خفته عشاق درآشفته

اسرار به هم گفته شاباش زهی آیین

یاران بشوریده با جان بسوزیده

بگشاده دل و دیده در شاهد بی‌کابین

چون عشق تو رامم شد این عشق حرامم شد

چون زلف تو دامم شد شب گشت مرا مشکین

شد زنگی شب مستی دستی همگان دستی

در دیده هر هستی از دیده زنگی بین

آن چرخ فرومانده کآبش بنگرداند

این چرخ چه می داند کز چیست ورا تسکین

می گردد آن مسکین نی مهر در او نی کین

که کندن آن فرهاد از چیست جز از شیرین

شه هندوی بنگی را آن مایه شنگی را

آن خسرو زنگی را کرد حشری بر چین

شمعی تو برافروزی شمس الحق تبریزی

تا هندوی شب سوزی از روی چو صد پروین

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم

هم باد برین آید و هم باد فرودین

مسعود سعد سلمان

ای تاخته از غزنین ناگه زده بر سقسین

چونان که به صید اندر بر کبک زند شاهین

در زیر عنان تو آن ابر فلک جولان

در زیر رکاب تو آن برق نجوم آگین

بر باره چو گردون رانده همه شب چون مه

[...]

سوزنی سمرقندی

ای دو لب تو بستد ای دو رخ تو نسرین

نسرین تو پر سنبل در بسد تو پروین

هستم ز دل و دیده ای به ز دل و دیده

بیچاره آن بسد نظاره آن نسرین

ای ترک بدیع آئین عشقم تو شد آئینم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
عراقی

در دیر شو و بنشین، با خوش پسری شیرین

شکر ز لبش می‌چین، تا چند ز کفر و دین؟

مولانا

ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین

یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین

ای تاج هنرمندی معراج خردمندی

تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین

هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه