گنجور

 
مولانا

من اگر پرغم اگر خندانم

عاشق دولت آن سلطانم

هوس عشق ملک تاج من است

اگرم تاج دهی نستانم

رنگ شاخ گل او برگ من است

زانک من بلبل آن بستانم

جز که بر خاک درش ننشینم

جز که در جان و دلش ننشانم

روز و شب غرقه شیر و شکرم

در گل و یاسمن و ریحانم

گر خراب است جهان گر معمور

من خراب ویم این می دانم

نظری هست ملک را بر من

گرچه با خاک زمین یک سانم

زر با خاک درآمیخته‌ام

باش در کوره روم در کانم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۶۸۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مجیرالدین بیلقانی

باز محنت زده دورانم

باز در ششدره حرمانم

باز در کنج فنا محزونم

باز بر خوان بلا مهمانم

باز ازین دایره ها چون پرگار

[...]

مولانا

من اگر پرغم اگر شادانم

عاشق دولت آن سلطانم

تا که خاک قدمش تاج من است

اگرم تاج دهی نستانم

تا لب قند خوشش پندم داد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه