منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم
من از آن خارکشانم که شود خار حریرم
به کی مانم به کی مانم که سطرلاب جهانم
همه اشکال فلک را به یکایک بپذیرم
ز پس کوه معانی علم عشق برآمد
چو علمدار برآمد برهاند ز زحیرم
ز سحر گر بگریزم تو یقین دان که خفاشم
ز ضرر گر بگریزم تو یقین دان که ضریرم
چو ز بادی بگریزم چو خسم سخره بادم
چو دهانم نپذیرد به خدا خام و خمیرم
نه چو خورشید جهانم شه یک روزه فانی
که نیندیشد و گوید که چه میرم که بمیرم
نه چو گردون نه چو چرخم نه چو مرغم نه چو فرخم
نه چو مریخ سلح کش نه چو مه نیمه وزیرم
چو منی خوار نباشد که توی حافظ و یارم
بر خلق ابن قلیلم بر تو ابن کثیرم
هنر خویش بپوشم ز همه تا نخرندم
بدو صد عیب بلنگم که خرد جز تو امیرم
نخورم جز جگر و دل که جگرگوشه شیرم
نه چو یوزان خسیسم که بود طعمه پنیرم
ز شرر زان نگریزم که زرم نی زر قلبم
ز خطر زان نگریزم که در این ملک خطیرم
همگان مردنیانند نمایند و نپایند
تو بیا کآب حیاتی که ز تو نیست گزیرم
تو مرا جان بقایی که دهی جام حیاتم
تو مرا گنج عطایی که نهی نام فقیرم
هله بس کن هله بس کن کم آواز جرس کن
که کهم من نه صدایم قلمم من نه صریرم
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
همه می گوی و مزن دم ز شهنشاه شهیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم
به لب چشمه حیوان بکشم پای بمیرم
به که مانم به که مانم که سطرلاب جهانم
چو قضا حکم روانم نه امیرم نه وزیرم
بروی ای عالم هستی همه را پای ببستی
[...]
نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم
خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم
مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم
که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم
حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.