گنجور

 
مولانا

تا دلبر خویش را نبینیم

جز در تک خون دل نشینیم

ما به نشویم از نصیحت

چون گمره عشق آن بهینیم

اندر دل درد خانه داریم

درمان نبود چو همچنینیم

در حلقه عاشقان قدسی

سرحلقه چو گوهر نگینیم

حاشا که ز عقل و روح لافیم

آتش در ما اگر همینیم

گر از عقبات روح جستی

مستانه مرو که در کمینیم

چون فتنه نشان آسمانیم

چون است که فتنه زمینیم

چون ساده‌تر از روان پاکیم

پرنقش چرا مثال چینیم

پژمرده شود هزار دولت

ما تازه و تر چو یاسمینیم

گر متهمیم پیش هستی

اندر تتق فنا امینیم

ما پشت بدین وجود داریم

کاندر شکم فنا جنینیم

تبریز ببین چه تاجداریم

زان سر که غلام شمس دینیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۸۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

گر مردی خویشتن ببینیم

اندر پس دوکدان نشینیم

دیگر نزنیم لاف مردی

وز شرم ره زنان گزینیم

کاری عجب اوفتاده ما را

[...]

مولانا

ما صحبت همدگر گزینیم

بر دامن همدگر نشینیم

یاران همه پیشتر نشینید

تا چهره همدگر ببینیم

ما را ز درون موافقت‌هاست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
نسیمی

با شاهد و جام همقرینیم

آری، چه کنیم این چنینیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه