گنجور

 
مولانا

در عشق قدیم سال خوردیم

وز گفت حسود برنگردیم

زین دمدمه‌ها زنان بترسند

بر ما تو مخوان که مرد مردیم

مردانه کنیم کار مردان

پنهان نکنیم آنچ کردیم

ما را تو به زرد و سرخ مفریب

کز خنجر عشق روی زردیم

بر درد هزار آفرین باد

باقی بر ما که یار دردیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۵۷۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

تا ما ره عشق تو سپردیم

صد بار به زندگی بمردیم

ما را ز دو کون نیم جان بود

در عشق تو هم به تو سپردیم

بس روز که در هوای رویت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه