گنجور

 
مولانا

میان ما درآ ما عاشقانیم

که تا در باغ عشقت درکشانیم

مقیم خانه ما شو چو سایه

که ما خورشید را همسایگانیم

چو جان اندر جهان گر ناپدیدیم

چو عشق عاشقان گر بی‌نشانیم

ولیک آثار ما پیوسته توست

که ما چون جان نهانیم و عیانیم

هر آن چیزی که تو گویی که آنید

به بالاتر نگر بالای آنیم

تو آبی لیک گردابی و محبوس

درآ در ما که ما سیل روانیم

چو ما در فقر مطلق پاکبازیم

بجز تصنیف نادانی ندانیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۳۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد

چرا با آینه ما روگرانیم

کریمان جان فدای دوست کردند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه