بیا کز غیر تو بیزار گشتم
وگر خفته بُدَم بیدار گشتم
بیا ای جان که تا روز قیامت
مقیم خانهٔ خمار گشتم
ز پرّ و بال خود گل را فشانَد
به کوه قاف خود طیّار گشتم
تُرُش دیدم جهانی را من از ترس
در آن دوشاب چون آچار گشتم
عقیده این چنین سازید شیرین
که من زین خمره شکربار گشتم
یکی چندی بریدم من از اغیار
کنون با خویشتن اغیار گشتم
ز حال دیگران عبرت گرفتم
کنون من عبره الابصار گشتم
بیا ای طالب اسرار عالم
به من بنگر که من اسرار گشتم
بدان بسیار پیچید این سر من
که گرد جبه و دستار گشتم
از آن محبوس بودم همچو نقطه
که گرد نقطه چون پرگار گشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این الشعر شاعر از بیزاری خود از غیر صحبت میکند و به معشوق خود دعوت میکند تا بیاید. او بیان میکند که در خمار عشق تا روز قیامت میماند و از دنیای مادی و آنچه که او را میآزارد، فاصله گرفته است. شاعر به دنبال حقیقت و اسرار عالم است و از تجارب و عبرتهایی که از دیگران گرفته، به حقیقت خود پی برده است. او به نوعی از زندانی بودن و جستجوی هویت خویش در میان پیچیدگیهای زندگی سخن میگوید. در نهایت، او خود را همچون نقطهای توصیف میکند که گرد محور خود در حال چرخش است.
هوش مصنوعی: بیا که من از هر کس غیر از تو دلزده شدم و حتی اگر خوابیده بودم، با آمدنت بیدار شدم.
هوش مصنوعی: بیا ای عزیز، که من تا روز قیامت در این خانهٔ شادمانی و مستی ساکن خواهم بود.
هوش مصنوعی: با بال و پر خود، گل را به بلندیهای دور میپاشم و مانند پرندهای در آسمان شدم.
هوش مصنوعی: من به دلیل ترس، دنیا را تلخ و ناگوار دیدم و در این شرایط مانند کسی شدم که به خاطر سختیها و مشکلات، برای حل مسائل، به آرامی و با صداقت عمل میکند.
هوش مصنوعی: عقیدهای شیرین و خوشایند برای خود بسازید؛ زیرا من از این جام شیرین سرمست شدم.
هوش مصنوعی: مدتی از دیگران فاصله گرفتم و جدا شدم، اما حالا خودم به ایستایی و دوری از خودم دچار شدم.
هوش مصنوعی: از وضعیت دیگران درس گرفتم و حالا خودم به نشانهای برای چشمها تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: ای دوست، به من نگاه کن و ببین که من خود به رازهای دنیا آگاه شدم.
هوش مصنوعی: سر من به قدری پیچیده و پر از افکار و مسائل گوناگون شده است که به خاطر این پیچیدگیها، به سمت جبهه و دستار گرایش پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: من مانند نقطهای محبوس بودم و چون پرگار به دور آن گشتم، آزاد شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کجا من با برادر یار گشتم
ز مهر دیگران بیزار گشتم
چو بختم خفت و من بیدار گشتم
بدینسان بیدل و بییار گشتم
چنان در پردهٔ غم زار گشتم
که گرد عنکبوتان تار گشتم
چو با عشق جمالت یار گشتم
بجان خویشتن اغیار گشتم
چو دیدم هستی جاوید مطلق
من از هستی خود بیزار گشتم
مقام از آشیان عشق کردم
[...]
من از خواب گران بیدار گشتم
ز جام بیخودی هشیار گشتم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.