این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم
یک لحظه پری شکلم یک لحظه پری خوانم
در آتش مشتاقی هم جمعم و هم شمعم
هم دودم و هم نورم هم جمع و پریشانم
جز گوش رباب دل از خشم نمالم من
جز چنگ سعادت را از زخمه نرنجانم
چون شکر و چون شیرم با خود زنم و گیرم
طبعم چو جنون آرد زنجیر بجنبانم
ای خواجه چه مرغم من نی کبکم و نی بازم
نی خوبم و نی زشتم نی اینم و نی آنم
نی خواجه بازارم نی بلبل گلزارم
ای خواجه تو نامم نه تا خویش بدان خوانم
نی بنده نی آزادم نی موم نه پولادم
نی دل به کسی دادم نی دلبر ایشانم
گر در شرم و خیرم از خود نهام از غیرم
آن سو که کشد آن کس ناچار چنان رانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف وضعیت روحی و احساسات خود میپردازد. او به حالت دوگانهای که دارد اشاره میکند، به طوری که گاهی شاد و سرزنده و گاهی محزون و پریشان است. و در عین حال، او خود را در آتش عشق میبیند، و همزمان احساسات متضادی را نیز تجربه میکند. شاعر خود را نه به عنوان یک شخص خاص، بلکه در حالتی از بیهویتی و عدم تعلق به هیچکسی توصیف میکند. او همچنین به دلایلی از محبت و وابستگی صحبت میکند، بدون اینکه بخواهد به هیچ کدام از این احساسات محدود شود. در نهایت، او به این موضوع میپردازد که همواره تحت تاثیر دیگران است و از درون خود را تحت فشار میبیند.
هوش مصنوعی: این ظاهر من چگونه است، ای بزرگوار؟ یک لحظه شبیه پری به نظر میرسم و لحظهای دیگر مانند پریخوانی میکنم.
هوش مصنوعی: من در آتش عشق خود، هم جمع و هم منتشر هستم؛ هم مانند شمعی که میسوزد و نور میدهد، و هم مانند دودی که در فضا پراکنده میشود. به عبارتی، در عین یکپارچگی، از حالت و موقعیتی آشفته و پراکنده نیز برخوردارم.
هوش مصنوعی: من فقط به گوش رباب توجه میکنم و دل خود را از خشم آزاد میگذارم. همچنین، هرگز نمیگذارم که صدای خوش زندگی به خاطر ضربات سازم آشفته شود.
هوش مصنوعی: من همچون شکر و شیر هستم و با خودم این احساس را به همراه دارم. هنگامی که طبیعت و دل عاشقم به هیجان میآید، زنجیرهای خودم را به حرکت درمیآورم.
هوش مصنوعی: ای آقاجان، من چه وضعیتی دارم؟ نه مثل کبک زیبا هستم و نه همچون باز قوی. نه خوبم و نه زشت. نمیتوانم خودم را در هیچ دستهای بگنجانم.
هوش مصنوعی: من نه در بازار هستم و نه بلبل گلزار. ای خواجه، نام من را بدان که تا بتوانی مرا شناسایی کنی.
هوش مصنوعی: من نه بندگی کسی را میپذیرم و نه آزاد هستم. نه مومن هستم و نه مانند آهن محکم. نه قلبی به کسی دادهام و نه محبوبی دارم که به او وابسته باشم.
هوش مصنوعی: اگر من در حالتی از شرم و نیکی هستم، این حالتم از خودم نشأت میگیرد و نه از دیگران. من به سوی آن کسی که مرا به این حال میکشاند، میروم و ناخواسته او را دنبال میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم
جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد
جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم
من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی
[...]
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حُراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
[...]
آن دوست که من دارم وآن یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کآن شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلآرایت مجموعهٔ زیبایی
[...]
در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم
بر دیده اگر، جانا، سروی چو تو بنشانم
خود را به سر کویت بدنام ابد کردم
از هر چه جز این کردم، از کرده پشیمانم
جانم به فدات آن دم کز بعد دو سه بوسه
[...]
آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم
تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم
در آینه جز رویی ننمود مرا، زین رو
ای کاج! بدانم تا: بر روی که حیرانم؟
هر چند که میران را از مورچه عار اید
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.