تا عاشق آن یارم بیکارم و بر کارم
سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم
ماننده مریخی با ماه و فلک خشمم
وز چرخ کله زرین در ننگم و در عارم
گر خویش منی یارا می بین که چه بیخویشم
ز اسرار چه می پرسی چون شهره و اظهارم
جز خون دل عاشق آن شیر نیاشامد
من زاده آن شیرم دلجویم و خون خوارم
رنجورم و می دانی هم فاتحه می خوانی
ای دوست نمیبینی کز فاتحه بیمارم
حلاج اشارت گو از خلق به دار آمد
وز تندی اسرارم حلاج زند دارم
اقرار مکن خواجه من با تو نمیگویم
من مرده نمیشویم من خاره نمیخارم
ای منکر مخدومی شمس الحق تبریزی
ز اقرار چو تو کوری بیزارم و بیزارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و عذابی است که عاشق در پی آن تحمل میکند. شاعر خود را بیکار و ناچار از عشق یار میبیند و به سرگشتگی و وابستگیاش اشاره میکند. او خود را مانند مریخی در غیبت یار و در عذابی شدید احساس میکند. عشق او به حدی عمیق است که از آن به خون دل تعبیر میکند و از رنجهایی که متحمل میشود شکایت دارد. شاعر به دوستش میگوید که او از بیماریاش آگاه است، اما آگاهی او کافی نیست. در نهایت، اشاره به حلاج و مسئلهی رازهای عشق و عدم پذیرش و درک عشق توسط برخی افراد را میکند و از عدم علاقه به اقرار و شناخت عمیق آنها ابراز تنفر میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق آن محبوب، بیکار هستم و در کارهایم سرگردان و ثابت مانند پرگار باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: خشم من مانند خشم یک موجود مریخی است که با ماه و آسمان درگیر شده است و از دور به صورت بیاحترامی به کرهی زرد رنگ آسمان نگاه میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو دوست من هستی، ببین که من چه اندازه بیخود و گمگشتهام. از رازهای درونم چه میپرسی، در حالی که من خود را به نمایش گذاشتهام و معروف شدهام؟
هوش مصنوعی: غیر از درد و رنجی که عاشق به دل میکشد، چیزی دیگر از آن شیر (که به معنای عشق و شجاعت است) نمینوشم. من فرزند آن شیر هستم و به دنبال دلجوئی و تحمل رنج هستم.
هوش مصنوعی: من بیمار و دردمند هستم و تو این را میدانی، اما با خواندن فاتحه برایم، نمیدانی که من در چه حالی هستم و چقدر به کمک نیاز دارم.
هوش مصنوعی: حلاج به نشانهای از طرف مردم به دار قضاوت رسید، و از شدت رازهایی که در دل دارم، به من هم به نوعی میزند.
هوش مصنوعی: به کسی که به او نزدیک هستی، نمیگویم که کارها را به رو در میآوری؛ زیرا من هنوز زندهام و دردهای خودم را دارم.
هوش مصنوعی: ای کسی که وجود و مقام شمس الحق تبریزی را انکار میکنی، از وجود تو که به حقیقت نمیرسی، دوری میزنم و از تو بیزارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون من ز همه عالم ترسا بچهای دارم
دانم که ز ترسایی هرگز نبود عارم
تا زلف چو زنارش دیدم به کنار مه
پیوسته میان خود بربسته به زنارم
تا از شکن زلفش شد کشف مرا صد سر
[...]
در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم
آیینه نخواهد دم ای وای ز گفتارم
در آب تو را بینم در آب زنم دستی
هم تیره شود آبم هم تیره شود کارم
ای دوست میان ما ای دوست نمیگنجد
[...]
دینار نمی خواهم، من عاشق دیدارم
اغیار نمی خواهم، من شیفته یارم
گویند که: در عشقش صد جان بجوی باشد
گر کار بجان آید، والله که خریدارم
فردا که قیامت بو، هرکس بر کس میشو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.