تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم؟!
وقتست جان پاک را تا میر میدانی کنم
بیرون شدم ز آلودگی با قوت پالودگی
اوراد خود را بعد از این مقرون سبحانی کنم
نیزه به دستم داد شه تا نیزهبازیها کنم
تا کی به دست هر خسی من رسم چوگانی کنم؟!
آن پادشاه لم یزل دادهست ملک بیخلل
باشد بتر از کافری گر یاد دربانی کنم
چون این بنا برکنده شد آن گریههامان خنده شد
چون در بنا بستم نظر آهنگ دربانی کنم
ای دل، مرا در نیمشب دادی ز دانایی خبر
اکنون به تو در خلوتم تا آنچ میدانی کنم
در چاه تخمی کاشتن بیعقل را باشد روا
این جا به داد عقل کل کشت بیابانی کنم
دشوارها رفت از نظر، هر سد شد زیر و زبر
بر جای پا چون رست پر دوران به آسانی کنم
در حضرت فرد صمد دل کی رود سوی عدد؟!
در خوان سلطان ابد چون غیر سرخوانی کنم؟!
تا چند گویم؟! بس کنم، کم یاد پیش و پس کنم
اندر حضور شاه جان تا چند خط خوانی کنم؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و افکار خود درباره زندگی و رهایی از محدودیتها میپردازد. او از زندانی کردن خود در این دنیا و دوری از روح پاکش صحبت میکند و زمان آن را میداند که به سمت معنویات برود. با اشاره به صحت و پاکی، او تصمیم به یادگیری و عبادت دارد و نمیخواهد به دست هر خسی بیفتد. شاعر بیان میکند که در دنیای مادی نباید غرق شد و به یاد خداوند باید که از کافرتر بودن پرهیز کند. همچنین، او به دل خود میگوید که در تاریکی نیز باید به دانایی رسد و از عقل کل بهرهبرداری کند. در نهایت، شاعر به سادگی و بینیازی در برابر دشواریهای زندگی اشاره میکند و به یاد چهارچوبهایی که مانع از رشد او میشود، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک زندان است و من نمیتوانم ادامه دهم که خودم را در آن حبس کنم. زمان آن رسیده است که روح پاکم را آزاد کنم و به سوی مرگ و حقیقتی عمیقتر بروم.
هوش مصنوعی: از آلودگی خارج شدم و با نیروی پاکی، اذکار و یاد خدا را بعد از این بر اساس تقدس و پاکی انجام میدهم.
هوش مصنوعی: پادشاه به من نیزهای داد تا بتوانم در میدان مسابقه بازی کنم، اما تا چه زمانی باید به دست هر آدم عادی کاری کنم که مخصوص خودم نیست؟
هوش مصنوعی: آن پادشاه جاودانی، سلطنتی بینقص داده است. اگر به یاد خدمتکاری او باشم، این کار برایم بدتر از کفر خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی این ساختار و بنا خراب شد، اشکهای ما به خنده تبدیل شد. حالا که به این ساختار توجه کردم، تصمیم دارم که دروازهبان خوبی باشم.
هوش مصنوعی: ای دل، در نیمههای شب به من نیکی کردی و مرا از دانایی باخبر ساختی. اکنون در خلوت خودم میخواهم به تو بگویم آنچه را که میدانی.
هوش مصنوعی: کاشت دانه در چاه کار بیخردی است، اما من اینجا به یاری خرد کل میرسم و زمین بیابانی را آباد میکنم.
هوش مصنوعی: مشکلات و موانع از ذهنم دور شدهاند و الان همه چیز را به راحتی میتوانم حل کنم. احساس میکنم که همچون گیاهی که به راحتی رشد میکند، میتوانم در مسیر پیشرفت قدم بردارم.
هوش مصنوعی: در حضور فرد کامل، دل چگونه میتواند به سمت عدد و شمارش برود؟ در سفرهی سلطان ابد، چگونه میتوانم جز در کنار سرخوانی (یعنی مهمان ویژه) باشم؟
هوش مصنوعی: چند باید بگویم که دیگر بس است، یاد کردن از گذشته و آینده را رها کنم و در حضور شاه جان بایستم. تا کی باید به خواندن خط بپردازم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.