گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال

هزار عاشق اگر مرد خون مات حلال

به یک دمم بفروزی به یک دمم بکشی

چو آتشیم به پیش تو ای لطیف خصال

دل آب و قالب کوزه‌ست و خوف بر کوزه

چو آب رفت به اصلش شکسته گیر سفال

تو را چگونه فریبم چه در جوال کنم

که اصل مکر توی و چراغ هر محتال

تو در جوال نگنجی و دام را بدری

که دیده است که شیری رود درون جوال

نه گربه‌ای که روی در جوال و بسته شوی

که شیر پیش تو بر ریگ می‌زند دنبال

هزار صورت زیبا بروید از دل و جان

چو ابر عشق تو بارید در بی‌امثال

مثال آنک ببارد ز آسمان باران

چو قبه قبه شود جوی و حوض و آب زلال

چه قبه قبه کز آن قبه‌ها برون آیند

گل و بنفشه و نسرین و سنبل چو هلال

بگویمت که از این‌ها کیان برون آیند

شنودم از تکشان بانگ ژغژغ خلخال

ردای احمد مرسل بگیر ای عاشق

صلای عشق شنو هر دم از روان بلال

بهل مرا که بگوییم عجایبت ای عشق

دری گشایم در غیب خلق را ز مقال

همه چو کوس و چو طبلیم دل تهی پیشت

برآوریم فغان چون زنی تو زخم دوال

چگونه طبل نپرد بپر کرمنا

که باشدش چو تو سلطان زننده و طبال

خود آفتاب جهانی تو شمس تبریزی

ولی مدام نه آن شمس کو رسد به زوال

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۳۵۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

کسان که تلخی زهر طلب نمی‌دانند

ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال

تو را که می‌شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می‌طلبم خود چگونه باشد حال؟

شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی

[...]

کسایی

به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال

چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال

بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم

سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال

ستوروار بدین‌سان گذاشتم همه عمر

[...]

عنصری

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال

مرا ببین که ببینی کمال را بکمال

من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند

هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال

همه کس از قبل نیستی فغان دارند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال

چو یار من نبود وین حدیث بود محال

من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود

از آنکه چشم من او را ندیده بود همال

ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت

[...]

ازرقی هروی

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال

زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال

فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن

بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال

درر چو لاله شود لعل در دهان صدف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه