گر نهای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز
گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز
گرچه چون تاری ز زخمش زخمه دیگر بزن
بازگرد ای مرغ گرچه خستهای از چنگ باز
چند خانه گم کنی و یاوه گردی گرد شهر
ور ز شهری نیز یاوه با قلاوزی بساز
اسب چوبین برتراشیدی که این اسب منست
گر نه چوبینست اسبت خواجه یک منزل بتاز
دعوت حق نشنوی آنگه دعاها میکنی
شرم بادت ای برادر زین دعای بینماز
سر به سر راضی نهای که سر بری از تیغ حق
کی دهد بو همچو عنبر چونک سیری و پیاز
گر نیازت را پذیرد شمس تبریزی ز لطف
بعد از آن بر عرش نه تو چاربالش بهر ناز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به فردی دیوانه خطاب میکند و او را ترغیب میکند که به خود بپردازد و از گمراهی و آزار خود بکاهد. او اشاره میکند که علیرغم زخمها و مشکلات، باید به سوی هدف درست بازگردد و از بیهدفی و گمراهی در شهر به دور باشد. شاعر به او میفهماند که بر اساس تصورات و خیالهای بیاساس زندگی نکند و نباید به ظاهر چیزها توجه کند. در نهایت، درخواستهای بیپایه را بیفایده میداند و به اهمیت راستین دعا و نیکوکرداری تاکید میکند. اگر فرد به درستی نیازش را مورد توجه قرار دهد، محبت و لطف خداوند او را در بر خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر خودت دیوانه نیستی، باید دیگران را دیوانه کنی. با اینکه بارها شکست خوردهای، هنوز هم میتوانی با ترفندهای جدید بازی کنی.
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند توری از جراحتهایت زخمی شدهای، اما دوباره پرواز کن، ای پرنده، حتی اگر از چنگال زندگی خسته شدهای.
هوش مصنوعی: چند بار در کوچهها و خیابانها گمشده و به بیهودهگویی بپردازی، حتی اگر در شهری دیگر هم باشی، میتوانی با کلامی بیفایده برای خود داستان بسازی.
هوش مصنوعی: تو اسب چوبیای را ساختهای که من آن را به عنوان اسب خود میشناسم. اگرچه او چوبی است، اما اگر اسب واقعی داشتی، باید با سرعت بیشتری به جلو حرکت کنی.
هوش مصنوعی: اگر دعوت خدا را نشنوی و از او فاصله بگیری، در آن صورت دعا کردن تو بیفایده خواهد بود. ای برادر، از اینکه دعاهای بیپشتوانه و بدون عمل مستقیم نسبت به خداوند انجام میدهی، شرم کن.
هوش مصنوعی: آدمی باید همیشه با رضایت و تسلیم باشد، زیرا اگر از دستورات واقعی و حق انسانی دور شود، به مانند عطر خوشی که از عنبر برمیخیزد، دیگر توجهی به او نخواهد شد. اما اگر کارهای نادرست او بیش از حد معمول شود، مانند بوی پیاز که ناخوشایند است، به هیچوجه قابل قبول نیست.
هوش مصنوعی: اگر شمس تبریزی با لطفش نیاز تو را بپذیرد، بعد از آن بر تخت سلطنت، تو چهار بالشت برای راحتی خودت میسازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عاشقا رو دیده از سنگ و دل از فولاد ساز
کز سوی دیگر برآمد عشقباز آن یار باز
عشق بازیدن، چنان شطرنج بازیدن بود
عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز
دل به جای شاه باشد وین دگر اندامها
[...]
صبر من کوتاه گشت از عشق آنزلف دراز
کو گهی با گل بسیر است و گهی با مل براز
تا ندیدم زلف او کژدم ندیدم گل سپر
تا ندیدم چشم او نرکس ندیدم مهره باز
آن همی آزار دم دل کش خریدارم بجان
[...]
ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز
تا نگردی از هوای دل به راه دیده باز
زان که عاشق را نیاز آن گه شفیع آید به عشق
کز سر بینش ز کل کون گردد بینیاز
نیست حکم عقل جایز یک دم اندر راه عشق
[...]
سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز
هردو بهر بندگی در پیش استادند باز
هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد
تا که خواهد بود چون با وی نباشد نیک ساز
باز چون رأی رفیع و همت سعد دول
[...]
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز
خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز
ذره ذره از وجودم عاشق خورشید توست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.