انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
یا ساقی عشقنا تذکر
فالعیش بلا نداک ابتر
ما را سر صنعت و دکان نیست
ای ساقی جان کجاست ساغر
لا تترکنا سدی صحایا
الخیر ینال لا یوخر
کم جوی وفا عتاب کم کن
ای زنده کن هزار مضطر
الحنطه حیث کان حنطه
اذ کان کذاک یوم بیدر
چون پیشه مرد زرگری شد
هر شهر که رفت کیست زرگر
ابرارک یشربون خمراً
فی ظل سخایک المخیر
خود دل دهدت که برنهی بار
بر مرکب پشت ریش لاغر
من کاسک للثری نصیب
و الارض بذاک صار اخضر
بگذار که میچرد ضعیفی
در روضه رحمتت محرر
یا ساقیهات لا تقصر
یا طول حیاتنا المقصر
در سایه دوست چون بود جان
همچون ماهی میان کوثر
طهر خطراتنا و طیب
من کأس مدامک المطهر
ما را بمران وگر برانی
هم بر تو تنیم چون کبوتر
و الفجر لذی لیال عشر
من نهر رحیقک المفجّر
آمد عثمان شهاب دین هین
واگو غزل مرا مکرر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و می نوشی اشاره دارد و درخواست میکند که ساقی عشق ساغر را برای او پر کند. او احساس میکند که زندگی بدون عشق بیمعنا است و از ساقی میخواهد که او را در این مسیر یاری کند. شاعر همچنین به ویژگیهای خوب زندگی و نقش وفا در آن اشاره میکند و از ساقی میخواهد تا به او کمک کند و او را از مشکلات نجات دهد. در نهایت، او عشق و همراهی را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد و به زندگی در سایه دوست اشاره میکند. شاعر به سادگی و زیبایی زندگی در کنار دوستان و عشق اشاره میکند و خواهان نوشیدن شراب و لذت بردن از زندگی است.
هوش مصنوعی: انجیرفروش، کاری که میکند بهتر است که همان کار را ادامه دهد و در آن تخصص پیدا کند، برادر.
هوش مصنوعی: ای ساقی، یادآوری کن که زندگی بدون ندا و آواز تو ناقص و بیمحتواست.
هوش مصنوعی: ما در کار و مشغلههای دنیوی نمیخواهیم، ای ساقی، جانم کجاست تا جامی بیاوری؟
هوش مصنوعی: ما را در سختیها تنها نگذار، بگذار خیر و نیکی به ما برسد و درنگ نکن.
هوش مصنوعی: با کم توقع بودن، کمتر از دیگران انتقاد کن، ای کسی که هزاران نفر را زنده میکنی و به آنها امید میبخشی.
هوش مصنوعی: گندم هر جا که باشد، همان جاست؛ همانطور که در روز بدر بود.
هوش مصنوعی: هرگاه مردی به حرفه طلاگری مشغول شود، در هر شهری که برود باید ببیند که چه کسی طلاگر آنجاست.
هوش مصنوعی: درشتیها نوشیدنی شیرینی مینوشند در سایهی چشمههای خوشمزه.
هوش مصنوعی: خودت بر مرکب لاغر بار نگذار، چون دل خودت به تو میگوید که میتوانی این کار را بکنی.
هوش مصنوعی: من سهم خود را از خاک گرفتم و همین باعث شد که زمین سبز شود.
هوش مصنوعی: اجازه بده که در باغ رحمتت، ضعیفی مست و سرمست بچرخد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، یا تو از می نخور، یا آرزوی ما برای زندگی کوتاه است.
هوش مصنوعی: در کنار دوست، جان انسان مانند ماهی است که در آب زلال زندگی میکند.
هوش مصنوعی: پاک کن خطرات ما را و دل را با شراب دائمی تو گوارا کن.
هوش مصنوعی: اگر ما را به قتل برسانی، حتی اگر از ما دور شوی، ما همچنان به تو مانند کبوترانی که به پرواز درمیآیند، وابسته و دلبسته خواهیم بود.
هوش مصنوعی: و صبحی که از شبهای دهگانه برمیخیزد، از نهر گوارای تو جاری میشود.
هوش مصنوعی: عثمان به عنوان ستاره دین وارد شده است، لطفاً غزل من را دوباره بگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای گشته جهان و خوانده دفتر
بندیش ز کار خویش بهتر
این چرخ بلند را همی بین
پر خاک و هوا و آب و آذر
یک گوهر تر و نام او بحر
[...]
آن لعبت سرو قد مه منظر
آن آفت چین و فتنه بربر
صورت نه به نوک خامه مانی
لعبت نه به نوک رنده آذر
زلفینش به بوی عنبر سارا
[...]
ای ذات تو ناشده مصور
اثبات تو کرده عقل باور
اسم تو ز حد و رسم بیزار
ذات تو ز جنس و نوع برتر
محمول نهای چنانکه اعراض
[...]
خمخانه خر سرای خر پیر
نه راه بری نه بار برگیر
زین لاشه لنگ و لوک پیری
از دم تا گوش مکر و تزویر
تا خر کره بودی آن میره
[...]
ای حجره دل بتو منور
وی عالم جان ز تو معطر
ای شخص تو عصمت مجسم
وی ذات تو رحمت مصور
بی یاد تو ذکرها مزور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.