آید هر دم رسول از طرف شهر یار
با فرح وصل دوست با قدح شهریار
دست زنان عقل کل رقص کنان جزو و کل
سجده کنان سرو و گل بر طرف سبزه زار
بحر از این دم به جوش کوه از این لعل پوش
نوح از این در خروش روح از این شرمسار
ای خرد دوربین ساقی چون حور بین
باده منصور بین جان و دلی بیقرار
بشنو از چپ و راست مژده سعادت تو راست
بخت صفا در صفاست تا تو توی اختیار
پرده گردون بدر نعمت جنت بخور
آب بزن بر جگر حور بکش در کنار
هر چه بر اصحاب حال باشد اول خیال
گردد آخر وصال چونک درآید نگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف پیامآورانی میپردازد که از طرف معشوق به سوی عاشق میآیند. شادی و خوشحالی از وصل دوست حس میشود و عقل و خرد به رقص و سجده میپردازند. شاعر از شور و هیجان عاطفی، تمثیلی از دریا و کوه را به تصویر میکشد و به سراغ ساقی میرود تا بادهای بنوشد که روح را آرام کند. او بشارت میدهد که بخت و خوشبختی در دست خود انسان است و با استفاده از نعمتهای دنیا میتوان به وصال واقعی دست یافت. در پایان، او به این نکته اشاره میکند که هر چیزی که در ابتدا خیال میشود، در نهایت میتواند به واقعیتی شیرین تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هر لحظه فرستادهای از شهر معشوق میآید، با خوشحالی از وصال دوست و با نوشیدنی از شهریار.
هوش مصنوعی: عقل کل با شادی و شادابی، دست به دست یکدیگر میزند و در حال رقص و خرامش است. در این حال، در کنار گلها و درختان، به سجده میافتد و با زیباییهای طبیعت میرقصد.
هوش مصنوعی: به خاطر این صدا و فریادی که به گوش میرسد، دریا به جوش و خروش آمده، کوهها هم به خاطر درخشش این سنگ گرانبها به لرزه افتادهاند. نوح نیز از این دروازه به صدا درآمده و روح نیز به خاطر این وضعیت خجالت زده است.
هوش مصنوعی: ای خرد و بینش که به دور از ظواهر هستی، مانند حوری، در معانی عمیق بنگر و بادهای لذتبخش را مشاهده کن؛ بین جان و دلی که در اضطراب و ناآرامی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: به دور و بر خود گوش کن و بشنو که سعادت تو در کجاست. خوشبختی و آرامش در صف و نظم قرار دارد، پس این همه به اختیار خود تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: زندگی را با نعمتهای بهشتی سپری کن و از لذتها بهرهمند شو؛ به دل خودشان آب بزن و در کنار زیباییها آرامش پیدا کن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای اهل حال و درک و تجربه است، ابتدا به صورت خیال و تصور در میآید و در نهایت به واقعیت وصال و نزدیکی میانجامد، همانطور که وقتی معشوق وارد میشود، این خیال به حقیقت تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.