کس بیکسی نماند میدان تو این قدر
گر با یکی نسازی آید یکی دگر
زین خانه گر روم من و خانه تهی کنم
آید یکی دگر چو منی یا ز من بتر
میراث مانده است جهان از هزار قرن
چون شد به زیر خاک پدر شد پسر پدر
تنها نه آدمی حیوان نیز همچنین
ور نی ندیدی تو در آفاق جانور
شب آفتاب اگر برود هم ز بام چرخ
بر جای آفتاب ستارهست یا قمر
گر ترک یک هنر بکند مرد طبع او
مشغول کار دیگر گشت و دگر هنر
زیرا که بر دل همه خلقان موکلیست
بیکارشان ندارد و بییار و بیسفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تنهایی و ارتباطات انسانی اشاره میکند و میگوید هیچ کس در دنیا تنها نمیماند. اگر کسی نتواند با یک فرد ارتباط برقرار کند، به زودی فرد دیگری وارد زندگیاش میشود. همچنین شاعر به گذر زمان و وراثت اشاره میکند و تحولات زندگی بشر را در طول تاریخ توضیح میدهد. او میگوید حتی حیوانات نیز در تنهایی و ارتباطات مشابه انسانها هستند. در نهایت، شاعر میافزاید که هر فردی که از یک هنر یا شغل خود دست بکشد، به دنبال کار و هنر دیگری خواهد رفت. در اینجا اهمیت ارتباطات و فعالیتهای اجتماعی مشخص میشود.
هوش مصنوعی: هیچ کس بییار و یاور نمیماند، تو هم این را میدانی. اگر با کسی ارتباطی نداشته باشی، شخص دیگری خواهد آمد و جای او را خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر من از این خانه بروم و آن را خالی کنم، یکی دیگر مثل من یا حتی بدتر از من خواهد آمد.
هوش مصنوعی: جهان، از دورانهای گذشته، میراثی بهجا گذاشته که بهدلیل وجود پدران و فرزندان، به نسلهای بعدی منتقل شده است. این ارتباط موروثی میان نسلها همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: نباید فکر کنی که تنها انسانها موجودات زنده هستند، بلکه جانوران نیز به همین شکل وجود دارند. اگر به دقت در طبیعت و جهان نگاه کنی، میتوانی نمونههای مختلفی از حیوانات را ببینی که زندگی مشابهی دارند.
هوش مصنوعی: اگر در شب خورشید غروب کند، همچنان در آسمان ستاره یا ماه وجود دارد که جای آن را پر میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از یک هنر دست بکشد، طبیعت او به کار دیگری مشغول میشود و به سراغ هنری دیگر میرود.
هوش مصنوعی: زیرا بر دل همه مردم فرشتهای مسئول است که آنها را بیکار و بدون همراه و بیسفر نمیگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.