میر شکار من که مرا کردهای شکار
بیتو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار
دلدار من توی سر بازار من توی
این جمله جور بر من مسکین روا مدار
ای آنک یار نیست تو را در جهان عشق
من در جهان فکنده که ای یار یار یار
درده از آن شراب که اول بدادهای
زان چشمهای مست تو بشکن مرا خمار
از آسمان فرست شرابی کز آن شراب
اندر زمین نماند یک عقل هوشیار
روزی هزار کار برآری به یک نظر
آخر یکی نظر کن و این کار را برآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است و بیانگر حالتی عاشقانه و دردناکی است. شاعر از معشوق خود میخواهد که به یاد او باشد، زیرا بیاو نه آرامش دارد و نه خواب. او میگوید که دلدارش در مرکز عشق و بازار دل اوست و نمیخواهد که دو نفر را در عشق دچار رنج کند. شاعر از شراب عشق و تاثیر چشمهای معشوقش سخن میگوید و از خدا درخواست میکند که شرابی نازل کند تا تمام عقلها را مست کند. در نهایت، شاعر میخواهد که معشوق یک نظر به او بیندازد تا تمامی مشکلات حل شود.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو که من را به دام عشق خود انداختهای، بیتو نه لذتی برایم مانده و نه آرامش و خواب راحتی.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو در دل من و در جان من هستی. خواهش میکنم در این جملهام، به من بیرحمی نکن و رحم کرده و مرا رها نکن.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، جایی در دنیای عشق وجود ندارد که تو را نداشته باشد. جدایی تو در دل این عشق همچون یک حسرت بزرگ است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر دربارهی تأثیر شرابی صحبت میکند که از چشمان کسی که مست و مدهوش است به او داده شده است. او احساس میکند که این شراب حسی از خماری را در او به وجود آورده و از طرفی، جزئی از غم و درد او شده است. در واقع، او به دنبال رهایی از این خماری و درد ناشی از عشق و جذابیت آن چشمهاست.
هوش مصنوعی: از آسمان شرابی بفرست که آنقدر قوی باشد که هیچ عقل هوشیاری در زمین نتواند باقی بماند.
هوش مصنوعی: هر روز میتوانی هزار کار انجام دهی، اما در نهایت فقط یک کار مهم وجود دارد که باید به آن توجه کنی و آن را به پایان برسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.