چونک کمند تو دلم را کشید
یوسفم از چاه به صحرا دوید
آنک چو یوسف به چهم درفکند
باز به فریادم هم او رسید
چون رسن لطف در این چه فکند
چنبره دل گل و نسرین دمید
قیصر از آن قصر به چه میل کرد
چه چو بهشتی شد و قصر مشید
گفتم ای چه چه شد آن ظلمتت
گفت که خورشید به من بنگرید
هر که فسردست کنون گرم شد
جمره عشقت بگدازد جلید
قیصر رومست که بر زنگ زد
اوست که ترسابچه خواندش فرید
پرتو دل بود که زد بر سعیر
پر شد و بشکافت که هل من مزید
دوزخ گفتش که مرا جان ببخش
تا بخورم هرک ز یزدان برید
برگذر از آتش ای بحر لطف
ور نه بمردم تبشم بفسرید
گفت که ای آتش قوم مرا
زود به من ده که خداشان گزید
جمله یکایک به کف او سپرد
گفت که نار تو ز نورم رهید
تافت ز تبریز رخ شمس دین
شمس بود نور جهان را کلید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و جمال میپردازد و از حالتهای جذاب و دلانگیز شاعر در مواجهه با معشوق سخن میگوید. شاعر با اشاره به یوسف، کنایه به زیبایی و جذابیت دارد که از چاهی به صحرا میدود. او به لطف و محبت معشوق اشاره میکند که دلش را گلی کرده و زندگی را طراوت بخشیده است. همچنین، با اشاره به قیصر و قصر بهشتی، بر زیبایی و شکوه عشق تاکید میشود. شاعر از آتش عشق صحبت میکند که گرما و حرارت عشق را در دل میافروزد و از دوزخ میخواهد که فرقی بین خود و معشوق نگذارد. در نهایت، نور شمس دین به عنوان کلید روشنایی جهان معرفی میشود.
هوش مصنوعی: وقتی کمند عشق تو دل مرا درگیر کرد، یوسف من از چاه به دشت فرار کرد.
هوش مصنوعی: یوسف مانند درخششی ناگهانی به چاه بازگشت، و اکنون به فریادم رسید.
هوش مصنوعی: هنگامی که بساط عشق و لطف در اینجا گسترده شد، عشق و زیبایی مانند گل و نسرین در دلها شکوفا گردید.
هوش مصنوعی: قیصر چرا به آن قصر تمایل پیدا کرد، هنگامی که بهشتی شده و قصرش خراب شده است؟
هوش مصنوعی: گفتم چرا این چنین تاریک شدهای؟ پاسخ داد که به نور خورشید نگاه کن تا بفهمی.
هوش مصنوعی: هر کسی که حالا احساس سردی و بیاحساسی میکند، باید بداند که آتش عشق تو میتواند او را گرم کند و به زندگیاش حرارت و شوق جدیدی ببخشد.
هوش مصنوعی: شخصی به نام قیصر روم وجود دارد که او به زنگ زدن (به نوعی هشدار یا علامت خاص) اشاره میکند و در اینجا به کسی به نام فرید که به او میگوید ترسا (شخصی خارج از دین خود) اشاره دارد. اینجا تضاد شخصیت و جایگاه اجتماعی آنان مورد تأکید است.
هوش مصنوعی: پر تو دل به گونهای درخشید که آتش را شعلهور کرد و بر شدت آن افزود، گویی که در طلب مزیدی دیگر است.
هوش مصنوعی: دوزخ به او گفت که جانم را به من بده تا هر کسی را که از خدا رویگردان است، بخورم.
هوش مصنوعی: ای دریای مهربانی، از آتش جانسوز من عبور کن؛ وگرنه از شدت تب و درد به هلاکت میرسم.
هوش مصنوعی: به من بگو که ای آتش، زودتر قوم مرا به من بده که خداوند آنها را انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: همه چیز را به دست او سپرد و گفت که آتش تو از نور من آزاد شد.
هوش مصنوعی: شمس دین، اهل تبریز بود و چهرهاش مانند نور خورشید، روشنیبخش جهان است. او منبع نور و دانایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شب که مثال مه ذیالحجه دید
صورت طغراش ز مه برکشید
تا نهم ماه به طغرای ماه
حاج توانند به موقف رسید
چشم فلک بود مگر آفتاب
[...]
ستر کواکب قدمش میدرید
سُفت ملایک علمش میکشید
عشق مرا بر همگان برگزید
آمد و مستانه رخم را گزید
شکر کز آن کان زر جعفری
روی مرا نادره گازی رسید
باد تکبر اگرم در سرست
[...]
گر چه پدر بر سر تختش کشید
شست و فرود آمد و پیشش دوید
پیر من از میکده بویی شنید
دست زد و جامه سراسر درید
خرقه ازان شد که فرو شد به می
خرقه صدپاره که خواهد خرید؟
جان که غمش خورد و رسیدم به لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.