پیر من از میکده بویی شنید
دست زد و جامه سراسر درید
خرقه ازان شد که فرو شد به می
خرقه صدپاره که خواهد خرید؟
جان که غمش خورد و رسیدم به لب
رفت دلم تا به چه خواهد رسید؟
مشرب صافی حقیقت کسی
یافت که او دردی درش چشید
دردی دن را که دوای دل است
درد گرفتیم بباید کشید
شور می و ساغر از آن روز خاست
کان نمکین لب، لب ساغر مکید
تلخ حدیثی است تو را دلنواز
تنگ دهانیست تو را کس ندید
سایه صفت، با همه افتادگی
در عقب وصل تو خواهم دوید
عشق تو تا ظل همایون فکند
طوطی عقل از سر سلمان پرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساساتی عمیق و جستوجوی حقیقت میپردازد. شاعر از میکده بویی میگیرد و با احساساتی شدید دست به عصیان میزند. او از رنج و درد درونی خود سخن میگوید و به دنبال حقیقتی که آرامشبخش باشد، میگردد. عشق و شور زندگی به تصویر کشیده شده و نشان میدهد که چقدر جستوجوی عشق و حقیقت در زندگی انسانها اهمیت دارد. شاعر خود را در حالتی از شوق و دلتنگی مییابد و با اشاراتی به درد و دل، نشان میدهد که این احساسات عمیقاً بر او تأثیر گذاشته است. در نهایت، عشق به خداوند و حقیقت بر تمام این احساسات حاکم است.
هوش مصنوعی: دوست من از میکده بویی استشمام کرد و به نشانهای از شادی و نشاط، لباسش را به طور کامل پاره کرد.
هوش مصنوعی: خرقه به این دلیل پاره و کهنه شده که در دنیای مادی غرق شده است. حالا چه کسی حاضر است این خرقه را بخره؟
هوش مصنوعی: وقتی که غم او را در دل حس کردم و به مرز ناامیدی رسیدم، نمیدانم دل من به کجا خواهد رفت یا چه آیندهای در انتظارش است.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود طعم درد و رنج را چشیده باشد، میتواند به حقیقتی عمیق و واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: به معنای این جمله میتوان گفت: اگر دردی وجود داشته باشد که علاج دل باشد، باید آن را تحمل کنیم.
هوش مصنوعی: از آن روزی که لبهای شیرین و نمکین او، به ساغر میچشید، احساس شوق و سرخوشی در من ایجاد شد.
هوش مصنوعی: حرفی که من میزنم تلخ و ناگوار است، اما دلنواز و دلنشین است. تو در تنگنا هستی و کسی هیچوقت تو را نمیبیند.
هوش مصنوعی: من با تمام وجود و با تمام خضوع و فروتنی، در کنار تو میدوم و سایهوار به دنبال تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر عالی و بزرگ است که عقل و خرد را از من دور کرده و از سر من پریده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب که مثال مه ذیالحجه دید
صورت طغراش ز مه برکشید
تا نهم ماه به طغرای ماه
حاج توانند به موقف رسید
چشم فلک بود مگر آفتاب
[...]
ستر کواکب قدمش میدرید
سُفت ملایک علمش میکشید
چونک کمند تو دلم را کشید
یوسفم از چاه به صحرا دوید
آنک چو یوسف به چهم درفکند
باز به فریادم هم او رسید
چون رسن لطف در این چه فکند
[...]
گر چه پدر بر سر تختش کشید
شست و فرود آمد و پیشش دوید
عشق چو با عیسی مریم رسید
در دم ازین خاک به گردون پرید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.