بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده میشود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم میآید و از خجالت سر و ریش و قلم گم میکند و العاقل یکفیه الاشاره
زانک پیلم دید هندستان به خواب
از خراج اومید بر ده شد خراب
کیف یاتی النظم لی والقافیه
بعد ما ضاعت اصول العافیه
ما جنون واحد لی فی الشجون
بل جنون فی جنون فی جنون
ذاب جسمی من اشارات الکنی
منذ عاینت البقاء فی الفنا
ای ایاز از عشق تو گشتم چو موی
ماندم از قصه تو قصهٔ من بگوی
بس فسانهٔ عشق تو خواندم به جان
تو مرا که افسانه گشتستم بخوان
خود تو میخوانی نه من ای مقتدی
من که طورم تو موسی وین صدا
کوه بیچاره چه داند گفت چیست
زانک موسی میبداند که تهیست
کوه میداند به قدر خویشتن
اندکی دارد ز لطف روح تن
تن چو اصطرلاب باشد ز احتساب
آیتی از روح همچون آفتاب
آن منجم چون نباشد چشمتیز
شرط باشد مرد اصطرلابریز
تا صطرلابی کند از بهر او
تا برد از حالت خورشید بو
جان کز اصطرلاب جوید او صواب
چه قدر داند ز چرخ و آفتاب
تو که ز اصطرلاب دیده بنگری
درجهان دیدن یقین بس قاصری
تو جهان را قدر دیده دیدهای
کو جهان سبلت چرا مالیدهای
عارفان را سرمهای هست آن بجوی
تا که دریا گردد این چشم چو جوی
ذرهای از عقل و هوش ار با منست
این چه سودا و پریشان گفتنست
چونک مغز من ز عقل و هش تهیست
پس گناه من درین تخلیط چیست
نه گناه اوراست که عقلم ببرد
عقل جملهٔ عاقلان پیشش بمرد
یا مجیر العقل فتان الحجی
ما سواک للعقول مرتجی
ما اشتهیت العقل مذ جننتنی
ما حسدت الحسن مذ زینتنی
هل جنونی فی هواک مستطاب
قل بلی والله یجزیک الثواب
گر بتازی گوید او ور پارسی
گوش و هوشی کو که در فهمش رسی
بادهٔ او درخور هر هوش نیست
حلقهٔ او سخرهٔ هر گوش نیست
بار دیگر آمدم دیوانهوار
رو رو ای جان زود زنجیری بیار
غیر آن زنجیر زلف دلبرم
گر دو صد زنجیر آری بردرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالت عاشقانه و جنون عشق سخن میگوید. او به زیبایی محبوس در عشق اشاره دارد و بیان میکند که چگونه عشق او را دچار دگرگونی کرده است. شاعر به خطاهای عقل و درک انسان اشاره میکند و میگوید که عشق از او عقل و هوش را گرفته و به جنون تبدیلش کرده است. همچنین، او به مقایسه میان موسی و کوه میپردازد و میگوید که کوه نمیتواند حقیقت را بفهمد، زیرا از علم و درک محدود خود آگاه است. در نهایت، شاعر به قدرت عشق اشاره میکند و میگوید که هیچ زنجیری نمیتواند او را از عشق بازدارد و در این حالت دیوانهوار، از شنیدن و تجربه عشق دعوت میکند.
هوش مصنوعی: زیرا من در خواب هندستان، دیدم که پیلم (فیل) از خراج (مالیات) دچار مشکلاتی شده و بر سر ده (روستا) خراب آمده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم شعر و قافیهای بسازم وقتی که اصول سلامت و خوشی از بین رفته است؟
هوش مصنوعی: من فقط یک دیوانگی در عشق ندارم، بلکه دیوانگیهای دیگری نیز دارم که در هم پیچیدهاند.
هوش مصنوعی: جسم من به خاطر نشانههای عالم خاکی ذوب شده است، از زمانی که جاودانگی را در فانی دیدم.
هوش مصنوعی: ای ایاز، به خاطر عشق تو به حالتی شبیه موهای گرهخورده درآمدهام. حالا از داستان تو بگو تا من هم داستان خودم را بازگو کنم.
هوش مصنوعی: من داستانهای زیادی از عشق تو خواندهام، اکنون از تو میخواهم که داستان زندگیام را بشنوی و به آن توجه کنی.
هوش مصنوعی: تو خودت صدای مرا میشنوی، ای پیشوای من. من همانند موسی هستم و این صدا نیز به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: کوه بیخبر از واقعیتهاست و نمیداند چه میگوید؛ چون فقط موسی است که میداند این چه چیزی است که درون او خالی است.
هوش مصنوعی: کوه میداند که تکهای از لطف و زیبایی روح انسان را در خود دارد، هرچند که این مقدار خیلی کم است.
هوش مصنوعی: تن انسان مانند یک وسعتنما (اصطرلاب) است که میتواند نشانهای از روح را شبیه نور آفتاب به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر منجم نتواند با دقت و بینش به ستارهها نگاه کند، در واقع برای او لازم است که فردی با دانش در علم نجوم و اندازهگیری باشد.
هوش مصنوعی: برای او تلاش میکند تا به مرحلهای برسد که مثل خورشید از خودش نوری ساطع کند و حالتی خاص داشته باشد.
هوش مصنوعی: آدمی که به دنبال حقیقت و درستی است، نمیتواند از اشیا و موجودات ظاهری مانند ستارهها و خورشید آگاه شود؛ چرا که دانشی عمیقتر از این نیاز دارد تا به درک واقعی برسد.
هوش مصنوعی: وقتی تو با دیدی محدود به جهان نگاه میکنی، نمیتوانی به حقیقتی عمیق و واقعی دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: تو درک کردهای که دنیا چقدر ارزش دارد، اما چرا خود را مثل آن جهان به زیبایی آرایش نکردهای؟
هوش مصنوعی: عارفان دارای بینش و بصیرتی هستند که اگر به دنبال آن بروند، میتوانند چشم هایشان را به وسعت دریا باز کنند و از تنگنای محدودیتها رها شوند.
هوش مصنوعی: اگر حتی ذرهای از عقل و هوش با من باشد، پس این چه حال و هوای پریشانی و بیسامانی است که وجود دارد؟
هوش مصنوعی: چونکه من از عقل و فکر تهی هستم، پس چه تقصیری در این اختلاط و سردرگمی دارم؟
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که گناهی از او نیست که عقل و خرد مرا به تنگنا میبرد و دیگران نیز که به دلیل عقل و درک خود را برتر میدانند، در برابر او عاجز و ناتوان هستند. در واقع، او آنقدر اثرگذار و جذاب است که تمام عقلها در برابرش تسلیم میشوند.
هوش مصنوعی: ای کسی که عقل را به چالش میکشی و زیباست، جز تو برای عقلها امیدی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من از آن زمانی که دیوانه شدم، عقل را دوست نداشتهام و از وقتی که زیبا شدم، حسادت به زیبایی را تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: آیا جنونی در عشق تو خوب است؟ بگو آری، به خدا که تو را پاداش خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر او به زبان تازی صحبت کند، چه اهمیتی دارد؟ باید گوش و هوش تو آماده باشد تا بتوانی مفهوم کلامش را درک کنی.
هوش مصنوعی: شراب او برای هر هوشی مناسب نیست و حلقهٔ او برای هر گوشی در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: دوباره با شور و شوق به سراغت آمدم، ای محبوب، زود زنجیری بیاور تا دوباره در بند عشق تو باشم.
هوش مصنوعی: اگر غیر از زنجیرهای موهای دلبرم، هر تعداد زنجیر هم بیاوری، به من آسیب نمیزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۲
کیف یاتی النظم لی والقافیه
بعد ما ضاعت اصول العافیه
«کیف یأتی النظم لی و القافیه
بعد ما ضاعت اصول العافیه
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.