مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر پنجم
»
بخش ۱۴۱ - فرمودن شاه به ایاز بار دگر کی شرح چارق و پوستین آشکارا بگو تا خواجه تاشانت از آن اشارت پند گیرد کی الدین النصیحة و موعظه یابند
سر چارق را بیان کن ای ایاز
پیش چارق چیستت چندین نیاز
تا بنوشد سنقر و بک یا رقت
سر سر پوستین و چارقت
ای ایاز از تو غلامی نور یافت
نورت از پستی سوی گردون شتافت
حسرت آزادگان شد بندگی
بندگی را چون تو دادی زندگی
مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ایاز (غلام معروف) خطاب میکند و از او میخواهد که دربارهٔ چیزی که مهم است صحبت کند. او به نیازهایی که پیش رو دارد اشاره میکند و میگوید که ایاز در دل آزادی و نوری روشن دارد که به آسمانها پرواز کرده است. همچنین بر این موضوع تأکید میکند که بندگی ایاز باعث شده است تا دیگران حسرت آن را بخورند و او را الگوی مؤمن واقعی میداند که در سختیها و دشواریها ایمانش را حفظ کرده است. در نهایت، شاعر به تضاد بین مؤمن و کافر اشاره میکند و میگوید که کافر از ایمان مؤمن حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: ای ایاز، توضیح بده که پیش پای من چه نیازی به این چارق (پوشش) داری؟ چقدر به آن نیازمند هستی؟
هوش مصنوعی: سنقر و بک به شادی و خوشی مینوشند، در حالی که من در حال تجربهی بیاحساسی و سختی زندگی هستم. این تضاد نشاندهندهی احساس تنهایی و درد در کنار شادی دیگران است.
هوش مصنوعی: ای ایاز، تو باعث روشنایی و نوری برای دیگران شدی؛ نوری که از مقام پایین تو برخاست و به سمت آسمان و آبی پرواز کرد.
هوش مصنوعی: آزادگان حسرت میخورند که چرا آزادی خود را به بندگی تبدیل کردند، چرا که تو زندگی را به آنها بخشیدی.
هوش مصنوعی: مؤمن کسی است که در هر شرایطی، حتی زمانی که افراد کافر از ایمان او حسرت میخورند، ثابت و پایدار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.