گنجور

 
مولانا

سر چارق را بیان کن ای ایاز

پیش چارق چیستت چندین نیاز

تا بنوشد سنقر و بک یا رقت

سر سر پوستین و چارقت

ای ایاز از تو غلامی نور یافت

نورت از پستی سوی گردون شتافت

حسرت آزادگان شد بندگی

بندگی را چون تو دادی زندگی

مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد

کافر از ایمان او حسرت خورد