بخش ۱۴۰ - حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعرهای زد
واعظی بد بس گزیده در بیان
زیر منبر جمع مردان و زنان
رفت جوحی چادر و روبند ساخت
در میان آن زنان شد ناشناخت
سایلی پرسید واعظ را به راز
موی عانه هست نقصان نماز
گفت واعظ چون شود عانه دراز
پس کراهت باشد از وی در نماز
یا به آهک یا ستره بسترش
تا نمازت کامل آید خوب و خوش
گفت سایل آن درازی تا چه حد
شرط باشد تا نمازم کم بود
گفت چون قدر جوی گردد به طول
پس ستردن فرض باشد ای سئول
گفت جوحی زود ای خوهر ببین
عانهٔ من گشته باشد این چنین
بهر خشنودی حق پیش آر دست
که آن به مقدار کراهت آمدست
دست زن در کرد در شلوار مرد
کیر او بر دست زن آسیب کرد
نعرهای زد سخت اندر حال زن
گفت واعظ بر دلش زد گفت من
گفت نه بر دل نزد بر دست زد
وای اگر بر دل زدی ای پر خرد
بر دل آن ساحران زد اندکی
شد عصا و دست ایشان را یکی
گر عصا بستانی از پیری شها
بیش رنجد که آن گروه از دست و پا
نعرهٔ لاضیر بر گردون رسید
هین ببر که جان ز جان کندن رهید
ما بدانستیم ما این تن نهایم
از ورای تن به یزدان میزییم
ای خنک آن را که ذات خود شناخت
اندر امن سرمدی قصری بساخت
کودکی گرید پی جوز و مویز
پیش عاقل باشد آن بس سهل چیز
پیش دل جوز و مویز آمد جسد
طفل کی در دانش مردان رسد
هر که محجوبست او خود کودکست
مرد آن باشد که بیرون از شکست
گر بریش و خایه مردستی کسی
هر بزی را ریش و مو باشد بسی
پیشوای بد بود آن بز شتاب
میبرد اصحاب را پیش قصاب
ریش شانه کرده که من سابقم
سابقی لیکن به سوی مرگ و غم
هین روش بگزین و ترک ریش کن
ترک این ما و من و تشویش کن
تا شوی چون بوی گل با عاشقان
پیشوا و رهنمای گلستان
کیست بوی گل دم عقل و خرد
خوش قلاووز ره ملک ابد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، واعظی در جمع مردان و زنان در زیر منبر صحبت میکند. زنی سوالی درباره طول موی عانه و تأثیر آن بر نماز میپرسد. واعظ پاسخ میدهد که اگر طول موی عانه زیاد باشد، باید آن را بپوشاند تا نماز صحیح باشد. اما در این میان، زن ناخواسته به مردی دست میزند و باعث نارضایتی او میشود و در نهایت واعظ به او میگوید که باید به دلش بزند نه به دستش. در ادامه، شعر به موضوعات عمیقتری درباره شناخت خود و فراتر رفتن از قید و بندهای ظاهری میپردازد. بیان میکند که انسان باید از جهل رها شود و به حقیقت وجود خود پی ببرد تا بتواند به سعادت و آرامش برسد. در نهایت، یادآوری میشود که خودشناسی و درک عمیق از زندگی، کلید رسیدن به خوشبختی است.
هوش مصنوعی: واعظی که با بینش عمیق و انتخاب درست سخن میگوید، در زیر منبر، مردان و زنان را موعظه میکند.
هوش مصنوعی: جوحی در حالی که چادر و روبند درست کرده بود، به میان زنان رفت و در آنجا ناشناس ماند.
هوش مصنوعی: سؤالی از واعظ شد که آیا نداشتن مو در ناحیه عانه باعث نقص در نماز میشود یا نه.
هوش مصنوعی: واعظ گفت که وقتی عانه (موهای زائد) فرد طولانی شود، دیگر نماز خواندن به او ناپسند خواهد بود.
هوش مصنوعی: یا با آهک یا با پارچهای خوب بستر او را آماده کن تا نمازت به بهترین شکل ادا شود.
هوش مصنوعی: سؤال کننده پرسید که تا چه اندازه باید فاصله بین نمازها باشد، تا نمازم کم نشود.
هوش مصنوعی: وقتی که ارزش یک چیز به همراه زمان و طولانی شدن آن بالا برود، پس در این صورت، نیاز به جستجو و تلاش برای به دست آوردن آن بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: جوحی به خواهرش میگوید که سریع به او نگاه کند تا ببیند در این حال و روز چه بر سرش آمده است.
هوش مصنوعی: برای جلب رضایت خداوند، دستت را به سمت کارهای خوب و نیکو دراز کن، چرا که این عمل به اندازهای که از آن نفرت داری، کم و ناچیز است.
هوش مصنوعی: مردی در لباسش دستان زنی را به خود نزدیک کرد و در این نزدیکی، اتفاقی نامناسب افتاد که باعث ناراحتی زن شد.
هوش مصنوعی: زنی با صدای بلند فریاد زد و در حالتی جدی صحبت کرد. واعظ بر دل او تأثیر گذاشت و گفت که من هم همینطور احساس میکنم.
هوش مصنوعی: گفت اگر بر دل نزدی، بر دست زدی، وای بر حال اگر بر دل میزدی ای دارای خرد.
هوش مصنوعی: اندکی با جادوگری بر دل آن ساحران تأثیر گذاشت و به طوری که عصا و دست آنها یکی شد.
هوش مصنوعی: اگر تو عصایت را از پیری بگیری، او را بیشتر اذیت میکنی چون آن گروهی از افراد ناتوانی که نمیتوانند به راحتی حرکت کنند.
هوش مصنوعی: صدای نعرهٔ لاضیر در آسمان پیچید؛ بشتابید و جان خود را از مرگ نجات دهید.
هوش مصنوعی: ما فهمیدیم که این بدن، هویت اصلی ما نیست و ما فراتر از این تن زندگی میکنیم و به خداوند وابستهایم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که خود را بشناسد و در فضای بینهایت آرامش، زندگی خود را بسازد.
هوش مصنوعی: کودکی که در پی به دست آوردن گردو و کشمش است، در مقابل کسی که خردمند و داناست، این کار برای او کار سادهای به شمار میآید.
هوش مصنوعی: در دل به یاد جوز و مویز، جسد کودکی را به یاد میآوریم. آیا این یادها به شناخت و دانش مردان راه پیدا خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در عالم مادی و ظاهری گرفتار و محجوب است، مانند یک کودک ناآگاه است. انسان واقعی کسی است که از محدودههای شک و تردید فراتر رفته و به حقیقت دست یافته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در کارش اشتباهی داشته باشد، هر کسی میتواند به او انتقاد کند و بگوید که هر شخصی در زندگی ویژگیها و مشخصات خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: پیشوای نادرست و ناصحیح، آن بز، رفته رفته اعضای گروه را به سمت قصاب هدایت میکند.
هوش مصنوعی: شدهام کسی که به گذشتهی خود میبالد و بر آن افتخار میکند، اما در واقع به سمت مرگ و نگرانی حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: بیدار باش و راه خود را انتخاب کن، از وابستگی به ظاهر و هویتهای خشک خود دست بردار و از این آشفتگیها رهایی یاب.
هوش مصنوعی: برای اینکه مانند عطر گل بمانی، باید با عشق و محبت در کنار دیگر عاشقان، بهعنوان راهنما و لیدر گلستان زندگی کنی.
هوش مصنوعی: چه کسی است که بوی خوش گل را در دم و بازدم عقل و خرد احساس نکند؟ چه کسی میتواند از مسیر ملک جاودانی بیخبر باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.