بخش ۸۵ - شخصی به وقت استنجا میگفت اللهم ارحنی رائحة الجنه به جای آنک اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین کی ورد استنجاست و ورد استنجا را به وقت استنشاق میگفت عزیزی بشنید و این را طاقت نداشت
آن یکی در وقت استنجا بگفت
که مرا با بوی جنت دار جفت
گفت شخصی خوب ورد آوردهای
لیک سوراخ دعا گم کردهای
این دعا چون ورد بینی بود چون
ورد بینی را تو آوردی به کون
رایحهٔ جنت ز بینی یافت حر
رایحهٔ جنت کم آید از دبر
ای تواضع برده پیش ابلهان
وی تکبر برده تو پیش شهان
آن تکبر بر خسان خوبست و چست
هین مرو معکوس عکسش بند تست
از پی سوراخ بینی رست گل
بو وظیفهٔ بینی آمد ای عتل
بوی گل بهر مشامست ای دلیر
جای آن بو نیست این سوراخ زیر
کی ازین جا بوی خلد آید ترا
بو ز موضع جو اگر باید ترا
همچنین حب الوطن باشد درست
تو وطن بشناس ای خواجه نخست
گفت آن ماهی زیرک ره کنم
دل ز رای و مشورتشان بر کنم
نیست وقت مشورت هین راه کن
چون علی تو آه اندر چاه کن
محرم آن آه کمیابست بس
شب رو و پنهانروی کن چون عسس
سوی دریا عزم کن زین آبگیر
بحر جو و ترک این گرداب گیر
سینه را پا ساخت میرفت آن حذور
از مقام با خطر تا بحر نور
همچو آهو کز پی او سگ بود
میدود تا در تنش یک رگ بود
خواب خرگوش و سگ اندر پی خطاست
خواب خود در چشم ترسنده کجاست
رفت آن ماهی ره دریا گرفت
راه دور و پهنهٔ پهنا گرفت
رنجها بسیار دید و عاقبت
رفت آخر سوی امن و عافیت
خویشتن افکند در دریای ژرف
که نیابد حد آن را هیچ طرف
پس چو صیادان بیاوردند دام
نیمعاقل را از آن شد تلخ کام
گفت اه من فوت کردم فرصه را
چون نگشتم همره آن رهنما
ناگهان رفت او ولیکن چونک رفت
میببایستم شدن در پی بتفت
بر گذشته حسرت آوردن خطاست
باز ناید رفته یاد آن هباست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک شخص حکایت میشود که در وقت استنجاء به یاد بوی بهشت میافتد. به او میگویند که دعایش را خوب میخواند، اما نمیداند به کجا باید توجه کند. او به اشتباه از سوراخ دیگر برای بو کردن استفاده میکند و میفهمد که بوی بهشت را نمیتواند از آنجا پیدا کند.
سپس به یکی از شخصیتها پیشنهاد میشود که به دنبال جمعآوری مشورت و راهنمایی نباشد و مانند علی (علی علیهالسلام) در دل خود آه بکشد و در شب به دنبال هدفهایش برود. او به دریا عزیم میکند و با تلاش بسیار و رنجهای فراوان، به مقصد امن خود میرسد.
در انتها، پس از اینکه در دام صیادان افتاده، حسرت میخورد که چرا همراه رهنما نرفته و میفهمد که حسرت بر گذشته نمیتواند او را به هدفی برساند. این داستان به ما میآموزد که باید توجه خود را به اهداف صحیح معطوف کنیم و از فرصتها بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: یک نفر در هنگام استنجا گفت که من را با بوی بهشت همراه کن.
هوش مصنوعی: شخصی به دیگری میگوید که دعای خوبی میخوانی، اما نمیدانی چگونه باید آن را به درستی انجام دهی.
هوش مصنوعی: این دعا مانند تلاوتی است که تو به وجود آوردی.
هوش مصنوعی: بو و عطر بهشت از بینی حر به مشام میرسد، اما بوی بهشت از پشت کمتر احساس میشود.
هوش مصنوعی: تو که در برابر نادانان تواضع میکنی، اما در برابر بزرگترها تکبر و خودبزرگبینی داری.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که خودخواهی و تکبر بر کسانی که ضعیف و خوارند، خوب و زیبا به نظر میرسد. اما باید مراقب بود که هیچگاه به خودبینی و غرور نرسیم، زیرا چنین چیزی در حقیقت به ضرر خود ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: به دنبال بوی گل هستم که از سوراخ بینیام به مشام میرسد، چون این وظیفهٔ حس بویایی من است. ای بیفکر!
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که بوی گل فقط برای کسانی که دلیر و شجاع هستند خوشبوست، ولی این بو در این سوراخ یا مکان وجود ندارد. به عبارتی، برای تجربهی زیباییها و لذتها باید به جاهای مناسب و شایسته برویم.
هوش مصنوعی: آیا بوی بهشت به تو خواهد رسید؟ آیا بوی جوانهها از این مکان به تو میرسد؟
هوش مصنوعی: دوست داشتن وطن نیز لازم و صحیح است؛ بنابراین، ای آقا، ابتدا باید وطن خود را بهخوبی بشناسی.
هوش مصنوعی: گفت آن ماهی زیرک: "میخواهم از نظرات و مشورتهایشان دل بکَنم و خودم راهی را انتخاب کنم."
هوش مصنوعی: این زمان برای مشورت کردن مناسب نیست، بنابراین به سرعت عمل کن. همچون علی، که با صدای آه خود در دل چاه دست به اقدام زد.
هوش مصنوعی: عزیز دل، دلدردهای که در سینهام هست، بسیار کمیاب و خاص است. به همین خاطر، وقتی شب فرا میرسد، باید به صورت پنهانی و دور از چشم دیگران رفتار کنم، مانند کسی که در خفا مراقب اوضاع است.
هوش مصنوعی: به سمت دریا حرکت کن و از این آبگرفتگی رهایی یاب، به جستجوی دریا برو و این گرداب را ترک کن.
هوش مصنوعی: دل را به پایگاه و عزم راسخ ساخت، به سمت نوری میرفت که از خطرات و موانع فاصله داشت.
هوش مصنوعی: مانند آهو که به دنبال او سگی میدود، او نیز تا زمانی که حتی یک رگ در بدنهاش وجود داشته باشد، پا به فرار میگذارد.
هوش مصنوعی: در خواب خرگوش و سگ مشکلی وجود دارد، اما خواب کسی که میترسد در کجاست؟
هوش مصنوعی: آن ماهی به دریا رفت و مسیر دور و وسیعی را انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: پس از تحمل دردها و سختیهای بسیار، در نهایت به جایی رسید که آرامش و امنیت را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: او خود را در دریای عمیق و بینهایتی غرق کرده که هیچ محدودیتی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که صیادان دام را برای شکار نیمعاقل (شخصی که به درستی نمیاندیشد) آوردند، نتیجهاش برای او تلخ و ناگوار شد.
هوش مصنوعی: گفت که افسوس فرصت را از دست دادم، چون نتوانستم همراه آن راهنما شوم.
هوش مصنوعی: ناگهان او رفت، اما چون رفت، من خود را موظف دانستم که به دنبال او بروم.
هوش مصنوعی: حسرت بردن بر گذشته اشتباه است، زیرا زمانی که رفته دیگر برنمیگردد و یادآوری آن تنها بیهوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.