بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد
آن یکی افتاد بیهوش و خمید
چونک در بازار عطاران رسید
بوی عطرش زد ز عطاران راد
تا بگردیدش سر و بر جا فتاد
همچو مردار اوفتاد او بیخبر
نیم روز اندر میان رهگذر
جمع آمد خلق بر وی آن زمان
جملگان لاحولگو درمان کنان
آن یکی کف بر دل او می براند
وز گلاب آن دیگری بر وی فشاند
او نمیدانست کاندر مرتعه
از گلاب آمد ورا آن واقعه
آن یکی دستش همیمالید و سر
وآن دگر کهگل همی آورد تر
آن بخور عود و شکر زد به هم
وآن دگر از پوششش میکرد کم
وآن دگر نبضش که تا چون میجهد
وان دگر بوی از دهانش میستد
تا که می خوردست و یا بنگ و حشیش
خلق درماندند اندر بیهشیش
پس خبر بردند خویشان را شتاب
که فلان افتاده است آنجا خراب
کس نمیداند که چون مصروع گشت
یا چه شد کور افتاد از بام طشت
یک برادر داشت آن دباغ زفت
گربز و دانا بیامد زود تفت
اندکی سرگین سگ در آستین
خلق را بشکافت و آمد با حنین
گفت من رنجش همی دانم ز چیست
چون سبب دانی دوا کردن جلیست
چون سبب معلوم نبود مشکلست
داروی رنج و در آن صد محملست
چون بدانستی سبب را سهل شد
دانش اسباب دفع جهل شد
گفت با خود هستش اندر مغز و رگ
توی بر تو بوی آن سرگین سگ
تا میان اندر حدث او تا به شب
غرق دباغیست او روزیطلب
پس چنین گفتست جالینوس مه
آنچ عادت داشت بیمار آنش ده
کز خلاف عادتست آن رنج او
پس دوای رنجش از معتاد جو
چون جعل گشتست از سرگینکشی
از گلاب آید جعل را بیهشی
هم از آن سرگین سگ داروی اوست
که بدان او را همی معتاد و خوست
الخبیثات الخبیثین را بخوان
رو و پشت این سخن را باز دان
ناصحان او را به عنبر یا گلاب
می دوا سازند بهر فتح باب
مر خبیثان را نسازد طیبات
درخور و لایق نباشد ای ثقات
چون ز عطر وحی کر گشتند و گم
بد فغانشان که تطیرنا بکم
رنج و بیماریست ما را این مقال
نیست نیکو وعظتان ما را به فال
گر بیاغازید نصحی آشکار
ما کنیم آن دم شما را سنگسار
ما بلغو و لهو فربه گشتهایم
در نصیحت خویش را نسرشتهایم
هست قوت ما دروغ و لاف و لاغ
شورش معدهست ما را زین بلاغ
رنج را صدتو و افزون میکنید
عقل را دارو به افیون میکنید
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
حسن حدادی نوشته:
قرآن بسیاری را هدایت می کند و بسیاری را به گمراهی می کشد کافران که با بوی گند کفر مدت زمان طولانی زندگی کرده اند نمی توانند عطر دل انگیز قرآن را تحمل کنند و سعر در انکار بر می آیند
👆⚐
دنیل شریفی نوشته:
همه مردم گذشته از اینکه عقول و علوم و افکارو عادات و آداب و اخلاقشان تابع دیگران است حسیات ظاهریه ایشان نیز که از مدار اثبات و مناط تحقیق بدیهیات می باشد.چون به دقت نظر می کنیم.از خودشان نیست بلکه از سابقین خود به عاریت گرفته اند:چنانچه مشاهده می نماییم.اهالی سودان و افریقا چیزاهایی را در حسن و زینت معتبر می دانند که نزد اهالی اروپا همان چیز ها عین زشتی و قبح است.و هندوان اطعمه ای در مذاقشان گوارا و لذیذ است که همان اغذیه در مذاق فرنگیان بغایت ناگوار و بدمزه است و اهالی فرنگستان پاره اوازها را خوش می دانند و سامعه ایشان متلذذ می شود که آن آوازها و نغمات به گوش اهل مشرق زمین صدای زوزه و خوار می اید.و همچنین در همه چیز طوایت مختلف نسبت به عاداتی که از اسلاف خود کسب کرده اند حساسیت خودشان را تابع آنان کرده اند.میرزا اقاخان کرمانی
👆⚐
ناشناس نوشته:
بیت
۱۲
یا چه شد کور افتاد از بام طشت
درست: یا چه شد کو را فتاد از بام طشت
👆⚐
روفیا نوشته:
البته مفهوم زیبایی و خوشایندی تنها در مکانهای مختلف متفاوت نیست بلکه عامل زمان هم بر درک انسانها از زیبایی تاثیر گذار است .
عکس هایی که از علیا مخدرات حرمسرای ناصرالدین شاه باقیست گواه خوبی بر این مدعاست .
👆⚐
zohresadr نوشته:
آقای دنیل شریفی ‘ با این نظر شما بسیار موافقم که گفتید : اهالی فرنگستان پاره اوازها را خوش می دانند و سامعه ایشان متلذذ می شود که آن آوازها و نغمات به گوش اهل مشرق زمین صدای زوزه و خوار می اید.
خدایی موسیقی کلاسیک عربی مخصوصا شاهکارهای غیر قابل تکرار ام کلثوم کجا و این سبک های اخیر و نوظهور کجا
👆⚐
سعید نوشته:
با سلام در بیت ۲۴ الخبیثات للخبیثین -که تضمینی بر آیه ۲۶ سوره نور می باشد- صحیح است .
👆⚐
بهروز نوشته:
یا چه شد کورا فتاد از بام تشت؟
👆⚐