قصهٔ شاه و امیران و حسد
بر غلام خاص و سلطان خرد
دور ماند از جر جرار کلام
باز باید گشت و کرد آن را تمام
باغبان ملک با اقبال و بخت
چون درختی را نداند از درخت
آن درختی را که تلخ و رد بود
و آن درختی که یکش هفصد بود
کی برابر دارد اندر تربیت
چون ببیندشان به چشم عاقبت
کان درختان را نهایت چیست بر
گرچه یکسانند این دم در نظر
شیخ کو ینظر بنور الله شد
از نهایت وز نخست آگاه شد
چشم آخُربین ببست از بهر حق
چشم آخِربین گشاد اندر سبق
آن حسودان بد درختان بودهاند
تلخ گوهر شوربختان بودهاند
از حسد جوشان و کف میریختند
در نهانی مکر میانگیختند
تا غلام خاص را گردن زنند
بیخ او را از زمانه بر کنند
چون شود فانی چو جانش شاه بود
بیخ او در عصمت الله بود
شاه از آن اسرار واقف آمده
همچو بوبکر ربابی تن زده
در تماشای دل بدگوهران
میزدی خنبک بر آن کوزهگران
مکر میسازند قومی حیلهمند
تا که شه را در فقاعی در کنند
پادشاهی بس عظیمی بی کران
در فقاعی کی بگنجد ای خران
از برای شاه دامی دوختند
آخر این تدبیر ازو آموختند
نحس شاگردی که با استاد خویش
همسری آغازد و آید به پیش
با کدام استاد استاد جهان
پیش او یکسان هویدا و نهان
چشم او ینظر بنور الله شده
پردههای جهل را خارق بده
از دل سوراخ چون کهنه گلیم
پردهای بندد به پیش آن حکیم
پرده میخندد برو با صد دهان
هر دهانی گشته اشکافی بر آن
گوید آن استاد مر شاگرد را
ای کم از سگ نیستت با من وفا
خود مرا استا مگیر آهنگسل
همچو خود شاگرد گیر و کوردل
نه از منت یاریست در جان و روان
بی منت آبی نمیگردد روان
پس دل من کارگاه بخت تست
چه شکنی این کارگاه ای نادرست
گوییش پنهان زنم آتشزنه
نی به قلب از قلب باشد روزنه
آخر از روزن ببیند فکر تو
دل گواهیی دهد زین ذکر تو
گیر در رویت نمالد از کرم
هرچه گویی خندد و گوید نعم
او نمیخندد ز ذوق مالشت
او همیخندد بر آن اسگالشت
پس خداعی را خداعی شد جزا
کاسه زن کوزه بخور اینک سزا
گر بدی با تو ورا خندهٔ رضا
صد هزاران گل شکفتی مر ترا
چون دل او در رضا آرد عمل
آفتابی دان که آید در حمل
زو بخندد هم نهار و هم بهار
در هم آمیزد شکوفه و سبزهزار
صد هزاران بلبل و قمری نوا
افکنند اندر جهان بینوا
چونک برگ روح خود زرد و سیاه
میببینی چون ندانی خشم شاه
آفتاب شاه در برج عتاب
میکند روها سیه همچون کتاب
آن عطارد را ورقها جان ماست
آن سپیدی و آن سیه میزان ماست
باز منشوری نویسد سرخ و سبز
تا رهند ارواح از سودا و عجز
سرخ و سبز افتاد نسخ نوبهار
چون خط قوس و قزح در اعتبار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این داستان درباره حسادت و عاقبتنگری است. حکایت از شاهی و امیران و حسد آنها به یک غلام خاص دارد. باغبان ملک که باید درختان را پرورش دهد، نمیتواند درختان تلخ و شیرین را درست بشناسد. حسودان به دنبال خراب کردن غلام خاص هستند و میخواهند او را از بین ببرند. اما شاه از این نقشهها آگاه است و به حقیقت کارها پی میبرد. او میبیند که حسودان مانند درختان تلخاند و در نهایت، حسادت آنها به خودشان آسیب میزند. داستان به این نکته اشاره دارد که توسل به تمسخر و مکر در برابر حقیقت، نتیجهای جز خشم و عذاب برای حسودان نخواهد داشت. در نهایت، به اهمیت آگاهی و بینش حقیقت بین در برابر حسد و بدخواهی اشاره میشود.
هوش مصنوعی: داستانی دربارهٔ شاه و والیان و حسدی که نسبت به خدمتگزار ویژه و پادشاه خردمند وجود دارد.
هوش مصنوعی: برای اینکه از سر و صدا و بحثهای بیهوده دور بمانیم، باید دوباره به موضوع برگردیم و آن را به پایان برسانیم.
هوش مصنوعی: باغبان برای پرورش و نگهداری درختان به تلاش و شانس نیاز دارد، اما اگر نتواند تفاوت درختان را تشخیص دهد، موفق نخواهد بود.
هوش مصنوعی: درختی را که میوهاش تلخ و ناراحتکننده بود، و درخت دیگری که میوهاش بسیار شیرین و خوشمزه بود.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند با تربیت و آموزش، مقام و جایگاه دیگران را برابر کند، زمانی که نتیجه کار را با چشم خود مشاهده کند.
هوش مصنوعی: درختان چه تفاوتی دارند؟ با اینکه در این لحظه همهشان به یک شکل به نظر میرسند، آیا در نهایت، هیچ کدام به یکدیگر شبیه نیستند؟
هوش مصنوعی: شیخ با نوری که از خدا میتابید، به عمق مسائل و حقیقتها پی برد و از ابتدا به همه چیز آگاهی یافت.
هوش مصنوعی: چشم نهایی خود را به خاطر حق بست و چشم دیگری را برای دیدن حقیقت باز کرد.
هوش مصنوعی: حسودان مانند درختان بد هستند و افرادی که بدبخت و شوم هستند، مانند میوههای تلخ میباشند.
هوش مصنوعی: برخی افراد به خاطر حسد، به طور پنهانی توطئه میچیدند و ناراحتی و خشم خود را بروز نمیدادند.
هوش مصنوعی: وقتی که سر یک خدمتکار ویژه را از بدن جدا میکنند، به این معناست که او را از تمام قید و بندهای زندگی آزاد میسازند و به نوعی از مشکلات و فشارهای زمانه خلاص میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که وجود او از بین برود، چون جانش شاه است و ریشهاش در حفاظت الهی قرار دارد.
هوش مصنوعی: پادشاه از آن رازها آگاه شده، مانند بوبکر که با سازش هنرنمایی میکند.
هوش مصنوعی: در میان تماشای افراد بدخلق، تو به سراغ آن سازندگان کوزه میرفتی و بیپروا به آنها حرف میزدی.
هوش مصنوعی: گروهی حیلهگر نقشههایی میکشند تا پادشاه را در دام بیندازند.
هوش مصنوعی: در این بیت به بزرگی و عظمت یک پادشاهی اشاره شده که به اندازهای وسیع و بیکران است که حتی در یک ظرف بزرگ نیز جا نمیگیرد. این جمله به نوعی به ناتوانی در گنجاندن چنین قدرت و سلطنتی در یک مکان اشاره دارد و به شباهت انسانها (خران) در درک محدود خود از این عظمت میپردازد.
هوش مصنوعی: برای پادشاه تزویر و فریبی آماده کردند، ولی این روش را خود او یاد گرفت و به کار برد.
هوش مصنوعی: بدی و شومی از آن کسی است که با استاده خود مانند همسر رفتار کند و این رفتار باعث عقبافتادگی او شود.
هوش مصنوعی: با کدام معلم، استاد بزرگ جهان در برابر او، چه در ظاهر و چه در باطن، یکسان و مشخص است.
هوش مصنوعی: چشم او به روشنایی پروردگار نگاهی دارد که میتواند پردههای ناآگاهی را کنار بزند.
هوش مصنوعی: از دل سوراخ مانند یک گلیم کهنه، پردهای میزند تا جلو آن حکیم را بگیرد.
هوش مصنوعی: پرده به خوشحالی میخندد و هر دهانی که باز میشود، به نوعی باعث بریده شدن اشک میشود.
هوش مصنوعی: استاد به شاگردش میگوید: تو با من مثل یک سگ وفادار خواهی بود، حتی از او هم به خوبی وفا نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: مرا استاد مپندار، بلکه خودت هم باید شاگرد و یادگیرنده باشی و از نادانی فرار کن.
هوش مصنوعی: هر گونه یاری که به انسان میرسد، نیازی به طلب و درخواست ندارد و بدون این درخواستها، زندگی نمیتواند به آرامش و جریان خود ادامه دهد.
هوش مصنوعی: دل من محل کار سرنوشت من است، پس چرا این کارگاه را اینگونه خراب میکنی ای کسی که نادرست عمل میکنی؟
هوش مصنوعی: سخن را به گونهای پنهان میگویم که مانند آتشزنهای باشد؛ زیرا که دل آدمی دری است که به دل دیگران باز میشود.
هوش مصنوعی: در نهایت، دل از طریق چشم به یاد تو میافتد و گواهی میدهد به خاطر یادآوری تو.
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر تو کرم و محبت به خرج دهد و هر چیزی که بگویی با خنده و راضی بودن پاسخ دهد، باید در نظر داشته باشی که این رفتار ناشی از ناز و محبت اوست.
هوش مصنوعی: او به خاطر شوق و خوشحالی از چیزهایی که در اختیار دارد نمیخندد، بلکه به خاطر رفتار یا حرکات تو میخندد.
هوش مصنوعی: پس کسی که به خدعه و فریب دست میزند، در برابر کارش جزا و punishment خواهد داشت. حالا به مانند کسی که با کاسهزدن به دنبال خوردن میرود، باید نتیجه کارش را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر در برابر تو بدی کنند، با لبخند و رضایت خودت میتوانی صدها گل را شکوفا کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان به رضایت و قبول وضعیت برسد، میتوان فهمید که او به سویی روشن و مثبت در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که خنده و شادی باعث میشود که فصلها و نعمتهای طبیعت، مانند شکوفهها و چمنزارها، به هم بپیوندند و زیبایی خلق کنند. به عبارتی، سرزندگی و نشاط انسان میتواند با شکوفایی طبیعت ادغام شود.
هوش مصنوعی: در جهان پر از درد و بیصدا، هزاران بلبل و قمری آواز میخوانند.
هوش مصنوعی: وقتی که میبینی روح و حالت به زردی و سیاهی دچار شده، از آنجایی که نمیدانی که خشم خدای بزرگ چه عواقبی دارد، باید مراقب باشید.
هوش مصنوعی: خورشید و پادشاه در بالای آسمان به شدت میتابد و چهرهها را مانند صفحات پر از سیاهی به نظر میآورد.
هوش مصنوعی: عطارد، که نشانه هوش و دانش است، به ورقهایی که از جان ما تشکیل شدهاند تشبیه شده است. همچنین، سفیدی و سیاهی به عنوان معیار و سنجش ما در نظر گرفته شدهاند. این تصویر به ما میگوید که دانش و هوش ما به اندازهای در زندگیمان اهمیت دارد که میتوانیم آن را با ویژگیهایمان مقایسه کنیم.
هوش مصنوعی: سپس یک منشور جدید با رنگهای سرخ و سبز خلق میکند تا به روحها کمک کند از نگرانی و ناتوانی بیرون بیایند.
هوش مصنوعی: در بهار، رنگهای سرخ و سبز به زیبایی در کنار هم جلوهگری میکنند، مانند رنگهای قوس و قزح که در آسمان نمایان میشوند و احساس شگفتی و زیبایی را به وجود میآورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.