حیف از سید محمد کامد از دور سپهر
پرتو خورشید رویش عاقبت برطرف بام
رفت از این محفل برون و رفتنش احباب را
کرد ز هر غم بکام و ریخت خون دل بجام
کوکب برج سیادت بود و میکردند کسب
مهر و مه نور و ضیا از طلعت او صبح و شام
رونهفت از دور چرخ و از زوال کوکبش
روز و شب سادات را شد قیر گون و نیل فام
چون هوای جنتش در سر فتاد و شد روان
از ریاض دهر سوی روضه دارالسلام
کلک مشتاق از پی تاریخ فوتش زد رقم
باد فردوس برین سیدمحمد را مقام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف سید محمد کامد میپردازد که ستارهای در عرصه سیادت و رهبری بود. او با ورود خود به زندگی دیگران، غمها را از دلها زدود و نور و صفا را به آنان بخشید. با رفتن او، حسرت و غمی عمیق بر سادات و دیگران حاکم شد و زندگیشان به زوال گرایید. شاعر اشاره میکند که رحلت او مانند افتادن ستارهای در آسمان بوده و یاد او در دلها باقی خواهد ماند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که مقام سید محمد در بهشت محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: افسوس بر سید محمد که از دور مرز آسمان، نور خورشید چهرهاش نهایتاً بر بام برطرف شد.
هوش مصنوعی: او از این جمع خارج شد و وقتی رفت، دوستانش را از هر غمی راحت کرد و اشکهای دلشان را به شادمانی تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: ستارهای که نشانهٔ بزرگی و رهبری بود، صبح و شب، از چهرهٔ او نور و روشنی میگرفتند و محبت و عشق را به دست میآوردند.
هوش مصنوعی: از دور، چرخ زمان و افول ستارهاش، روز و شب سادات را به رنگ سیاه و نیلین تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی هوای بهشت به دلش افتاد و به سمت باغی از دنیا روانه شد، و به سوی باغ سلام و آرامش رفت.
هوش مصنوعی: قلم عاشق با شوق و ذوق، نام و یاد سیدمحمد را ثبت کرد و مقام او را در بهشت ابدی به تصویر کشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز سیمینه فکنده در بلورینه مدام
هم بساعد چون بلوری هم بتن چون سیم خام
سرو داری ماه بار و ماه داری لاله پوش
لاله داری باده رنگ و باده داری لعل فام
زلف تو مشک سیاه و جعد تو شمشاد تر
[...]
آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد
رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام
چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو
ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام
تا شد از گل بوستان سیمگون بیجاده فام
بوی و رنگ از گل ستاند و باده و بیجاده وام
از شکوفه باد در بستان شده لؤلؤ فشان
وز شقایق سنگ در صحرا شده بیجاده فام
حور عین از خلد اگر عمدا ببستان بگذرد
[...]
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام
عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم بود
شد به صبر و حلم پیدا نام ایشان از انام
صنع یزدان همچنانکایوب و اپراهیم را
[...]
ای همیشه بوده راه دین احمد را قوام
همچنان چون پیش ازین ملک ملکشه را نظام
عفو تو خط درکشد هر جا که بیند یک خطا
اسم تو گردن نهد آنجا که بیند یک تمام
آسیای فتنه فرق دشمنت را کرد آس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.