کجا ز قهر تو غیر از توام پناهی هست
همان به تست مرا گر گریزگاهی هست
تو ابر رحمت و فیض تو عام آه که نیست
بغیر من ز تو گر تشنه لب گیاهی هست
نظر به جانب من نیست هرگزت ورنه
گهی نباشد اگر سوی غیرگاهی هست
گذشت عمر و چو شمع سحر ز داغ غمت
همان بدیدهام اشگی و دردل آهی هست
عنان سبک مکن ایشهسوار عرصه حسن
که در ره تو بهر گام دادخواهی هست
سزد بزاری زارم اگر کشی در عشق
مگر ز جرم محبت بتر گناهی هست
ز روز و شب نیم آگه که عشقم افکنده
بعالمی که نه مهری در آن نه ماهی هست
بکعبه هم نرود ز آستانهات مشتاق
کجا بجز درت او را امیدگاهی هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا بساخت میخانه تا که راهی هست
گمان مکن که مرا ره بپادشاهی هست
از آن زمان که گشودم دو چشم برویت
دو دیده کور اگر بر کسم نگاهی هست
هم از تو شکوه کنم پیش تو بعرصه حشر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.