کجا ز قهر تو غیر از توام پناهی هست
همان به تست مرا گر گریزگاهی هست
تو ابر رحمت و فیض تو عام آه که نیست
بغیر من ز تو گر تشنه لب گیاهی هست
نظر به جانب من نیست هرگزت ورنه
گهی نباشد اگر سوی غیرگاهی هست
گذشت عمر و چو شمع سحر ز داغ غمت
همان بدیدهام اشگی و دردل آهی هست
عنان سبک مکن ایشهسوار عرصه حسن
که در ره تو بهر گام دادخواهی هست
سزد بزاری زارم اگر کشی در عشق
مگر ز جرم محبت بتر گناهی هست
ز روز و شب نیم آگه که عشقم افکنده
بعالمی که نه مهری در آن نه ماهی هست
بکعبه هم نرود ز آستانهات مشتاق
کجا بجز درت او را امیدگاهی هست