گشتهام از فیض عشق موی به مو دوست دوست
این نه بود او منم وین نه منم اوست اوست
در دو جهان غیر یار نیست ولی چون کنم
چشم خرد مغز را مینگرد پوست پوست
در تو کشد عاقبت رشته سیر دو کون
کوی تو بحرست بحر هر دو جهان جوست جوست
چون رخ او بنگرد چشم جهان بین عقل
آنچه نقابش خرد کرده گمان روست روست
کشته عشقم چسان شکوه ز دشمن کنم
آنکه بخونم کشید دوست بود دوست دوست
بینداز او آنچه چشم آنهمه رنگست رنگ
آنچه مشام دلم میشنود بوست بوست
وحدت او را زیان نیست ز کثرت بلی
آنچه گهی خط و گاه زلف بود موست موست
بر خط فرمان تست نه سر مشتاق و بس
در خم چوگان حکم نه فلک گوست گوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دوستی سخن میگوید و به عمق ارتباط معنوی و وجودی خود با معشوق اشاره میکند. او بیان میکند که در عشق، هر دو طرف از هم بیخبرند و در واقع یکی هستند. شاعر به دنبال یافتن حقیقت عشق در زندگیاش است و میگوید در دو جهان هیچ یاری جز معشوق وجود ندارد. در توصیف معشوق، او به ویژگیهایی چون زیبایی و جذبه اشاره میکند و عشقش را فراتر از دشمنیها میداند. در نهایت، شاعر به وحدت وجود اشاره میکند و بیان میکند که در این وحدت، کثرت و تفاوتها اهمیتی ندارند. عشق او همچون فرمانی است که نشان میدهد در هر موقعیتی، معشوق همواره در قلبش حضور دارد.
هوش مصنوعی: در اثر عشق، به شدت دگرگون شدهام. من و دوستم به هم پیوستهایم و دیگر نمیتوانم بین خودم و او تفاوتی بگذارم. حس میکنم که او من است و من او هستم.
هوش مصنوعی: در دو جهان هیچ کس جز معشوق وجود ندارد، اما چگونه میتوانم با چشم عقل به جای مغز، تنها ظواهر را ببینم؟
هوش مصنوعی: در نهایت، همواره به تو وصل خواهد شد، چرا که کوی تو مانند دریایی است که جوش و خروش هر دو جهان را در خود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که به چهره او نگاه میکنید، چشم بینا و عقل میفهمند که آنچه را که خرد به آن پرده پوشیده، واقعیت در حال نمایان شدن است.
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و نمیدانم چگونه از دشمن شکایت کنم، زیرا آن که به خاطرش خون شدم، خود دوستی بود که به من محبت میکرد.
هوش مصنوعی: آنچه را که چشمانش میبیند، به او ببخش؛ زیرا رنگها به اندازهی آنچه که قلبم میشنود، جذابیت دارند و بوی آنچه را که دوست دارم، مهمتر است.
هوش مصنوعی: وجود او در کثرتها آسیب نمیبیند. البته آنچه گاهی به عنوان خط یا زلف دیده میشود، در واقع فقط مو است.
هوش مصنوعی: در این بیت به نظر میرسد شاعر به کنایه از سرنوشت و تقدیر صحبت میکند. او میگوید که بر طبق قانون و سرنوشت، باید در مسیر مشخصی حرکت کرد و نمیتوان تنها با اشتیاق و آرزو به هدف رسید. همچنین، به نوعی از بازی چوگان و نقش فلک اشاره میکند که نشاندهنده تأثیر عوامل بیرونی و طبیعی بر زندگی انسان است. به طور کلی، معنا به نوعی از تسلیم و پذیرش واقعیتها اشاره دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
گرچه غلط میدهد نیست غلط اوست اوست
گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود
تعبیههای عجب یار مرا خوست خوست
نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند
[...]
آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست
هیچ ز من مانده نیست هرچه بماندهست اوست
جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ
شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست
موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر
[...]
باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست
جمله ذرات را عربده و های و هوست
حاضر دلدار باش، حافظ اسرار باش
فتنه چو دیدی بدان پیشرو فتنه اوست
قاعده کار بین، شیوه دلدار بین
[...]
در صدف جان دردی نیست به جز دوست دوست
آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست
نغز درین نه طبق نیست به جز عشق حق
هر چه به جز عشق او نیست به جز پوست پوست
قدسهی قامتان زان چمن آراست راست
[...]
گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روست روست!
گفتمش: آن دود چیست؟ گفت: که آن موست موست
من که بملک جهان، ندهم یک موی او
دل بجهان چون دهم؟ در دل من اوست اوست!
چون شود او جلوه گر، در قدم سرو او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.