بهر چه ز پرده برنمیآیی
کز لطف به چشم درنمیآیی
پنهانی و آشکار میبینم
پیدایی و در نظر نمیآیی
از کف ندهم چو عمر دامانت
دانم چو روی دگر نمیآیی
ز آن مانده تهی ز سروت آغوشم
کز سرکشیم به سر نمیآیی
کامم چو نمیدهی بود یکسان
گر میآیی و گر نمیآیی
از صول توأم چه سود گر خویشم
ناساخته بیخبر نمیآیی
مشتاق نمیروی به کوی او
یک ره که به چشم تر نمیآیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لطف چو در نظر نمیآیی
از پرده چرا به در نمیآیی
در مدرک عقل و حس نمیگنجی
در گوشهٔ مختصر نمیآیی
جانم بر لب ز انتظار آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.