گنجور

 
مشتاق اصفهانی

ای کس من در جهان گر جز تو کس می‌داشتم

شِکوه می‌کردم ز جورت تا نفس می‌داشتم

از کمین برخواست صیاد وز ره برچید دام

ز آشیان ای کاش راهی در قفس می‌داشتم

نالهٔ من بس ضعیف و محمل او دور کاش

جا به پای ناقه‌اش همچون جرس می‌داشتم

کی به رندی می‌زدم از شحنه‌ام گر بود باک

می نمی‌خوردم اگر بیم از عسس می‌داشتم

نیستم بی‌خانمان از بیم برق خانه‌سوز

آشیان می‌بستم از یک مشت خس می‌داشتم

بر لبم مهر سکوت از ذوق خاموشی مدان

می‌زدم فریاد گر فریادرس می‌داشتم

کامیاب اغیار مشتاق از لبش من نیز کاش

ریزه‌ای زین شهد قسمت چون مگس می‌داشتم

 
 
 
صائب تبریزی

گر ز خود بیرون کسی فریادرس می‌داشتم

می‌کشیدم ناله از دل تا نفس می‌داشتم

سود من در پله نقصان ز بی‌سرمایگی است

می‌شدم سیمرغ اگر بال مگس می‌داشتم

صحبت همدرد زندانم را گلستان می‌کند

[...]

سلیم تهرانی

گر امید رحمی از فریادرس می‌داشتم

لب نمی‌بستم ز افغان تا نفس می‌داشتم

شور فریادم بیابان را به تنگ آورده است

کاش آواز خوشی همچون جرس می‌داشتم

عاشقم، اندیشه‌ام از گردش افلاک نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه