جهان را سیل اشکم گر برد ویرانهای کمتر
وگر نگذارد از من هم اثر دیوانهای کمتر
مخور تا عاشقان هستند خون غیر را ظالم
ازین صهبا که نوشی دمبدم پیمانهای کمتر
در آن محفل که هرکس از جدائی قصه گوید
نیاید در میان گر حرف وصل افسانهای کمتر
مرا خواندی و راندی غیر را شادم که در بزمت
شد آخر آشنائی بیشتر بیگانهای کمتر
منم بیخانمان تنها ز عشاق تو و گویم
که از صدخانه در کوی ملامت خانهای کمتر
دلم دارد هزار آشفتگی ز آرایش جعدت
زند مشاطه گو امشب به زلفت شانهای کمتر
دل مشتاق صد تخم غم از عشق بتان دارد
گرش تخم غم دنیا نباشد دانهای کمتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی سخن میگوید. او میگوید اگر چه جهان ویران است، اما عشق او به معشوقش کمتر نمیشود. او نسبت به ظلم عشق و درد آن اشاره میکند و تأکید میکند که در جمع عاشقان، هیچ کس از شادی وصل نمیگوید. شاعر خود را بیخانمان و تنها معرفی میکند و از آشفتگیهای قلبیاش به خاطر زیبایی معشوقش سخن میگوید. در نهایت، او بیان میکند که دلش پر از غم و کینه است و با این حال، هرگونه آزاری را در عشق میپذیرد.
هوش مصنوعی: اگر جهان را سیل اشکهای من بگیرد، ویرانی آن کمتر خواهد بود و اگر هم هیچ اثری از من باقی نگذارد، باز هم کمتر از جنون من خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عاشقان وجود دارند، از نوشیدن شرابی که بر پایه ظلم و خونریزی دیگران است، بپرهیز. از این شراب که هر لحظه بیشتر مینوشی، خود را کمتر کن و مراقب باش.
هوش مصنوعی: در جمعی که هر کسی از جدایی و دوری سخن میگوید، بهتر است کسی در میان نباشد که داستانی از وصال و وصل را بگوید.
هوش مصنوعی: تو مرا دعوت کردی و دیگران را راندی. من خوشحالم که در مهمانیات آخر ارتباط بیشتری با تو پیدا کردم و نسبت به بیگانگان احساس کمتری دارم.
هوش مصنوعی: من تنها و بیخانمان از عشق تو هستم و میگویم که از صد خانهای که در کوی ملامت وجود دارد، خانهای کمتر وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل من پر از آشفتگی است بهسبب زیبایی و جعد موی تو. به آرایشگر میگویم که امشب به موهای تو فقط یک شانه بزند و بس.
هوش مصنوعی: دل عاشق پر از اندوه و غم ناشی از عشق محبوبان است. حتی اگر غمهای دنیایی وجود نداشته باشد، باز هم این دل غمها را بسیار احساس میکند و هیچ چیزی نمیتواند از این احساس بکاهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر از سوز عشقت سوخت دل دیوانهای کمتر
وگر بر باد شد خاکسترش پروانهای کمتر
به پیش مستی چشمش که یارب باد روزافزون
بود سامان صد میخانه از پیمانهای کمتر
نثار دوست کن گر نیم جانی در بدن داری
[...]
شود دگر گم دلم در کوی محنت خانهای کمتر
نباشیم ارمن و دل جغدی و ویرانهای کمتر
دلم گر افکنی وز دست نگذاری دل یاران
از این پیمانههای پر ز خون پیمانهای کمتر
مکن آزادم از قیدت بیندیش از هلاک من
[...]
جهان را سیل اشکم گر کند ویرانهای کمتر
اگر من هم نباشم در جهان دیوانهای کمتر
ز بس پیمانه پیمودی شکستی جمله پیمانها
نداری تاب ای پیمانشکن، پیمانهای کمتر
غم دل با تو گر ناگفته ماند، افسانهای کمتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.