گنجور

 
مشتاق اصفهانی

آن خط چون سبزه به بین آن رخ چون لاله نگر

هاله نگر ماه ببین ماه ببین هاله نگر

ژاله فشان از عرق آن عارض چون لاله نگر

ژاله نگر لاله ببین لاله ببین ژاله نگر

رفت و کنون شام و سحر تا در او از دل من

آه پی آه روان ناله پی ناله نگر

گرشب غم زانچه کشم آگهیت نیست بیا

شمع صفت آه مرا اشک ز دنبال نگر

گریه من زهر چکان ناله من شعله فشان

ناله نگر گریه ببین گریه ببین ناله نگر

دوش گرفتم از لبت بوسی و امروز بیا

بر لبم از گرمی آن جوشش تبخاله نگر