گنجور

 
مشتاق اصفهانی

خدات خواهی اگر از بلا نگه دارد

مرا تو نیز نگهدار تا نگه دارد

رسیده‌ائی به کمال جمال یوسف من

ترا ز آفت گرگان خدا نگه دارد

چراغ حسن ترا کافتاب پروانه‌ست

سپهرش از دام باد صبا نگه دارد

خوشم بسایه‌ات ای طایر همایون بال

ترا زمانه ز دام بلا نگه دارد

ترا که روح روان منی ز دیده خصم

فلک نهفته چو آب بقا نگه دارد

ز هجر وصل تو فریاد چند مشتاق

مرا میانه خوف و رجا نگه دارد