گنجور

 
مشتاق اصفهانی

خواهد آورد خط و ترک جفا خواهد کرد

گر کند عمر وفا یار وفا خواهد کرد

خواهد از سرکشی آن گلبن ناز آید باز

رحم بر بلبل بی‌برگ‌ونوا خواهد کرد

خواهد از رشته کارم گره از لطف گشود

چاره عقده‌ام آن عقده‌گشا خواهد کرد

خواهد افتاد در اندیشه ناکامی من

کامهای دلم از لطف روا خواهد کرد

خواهد از رشته هجران شدنم عقده‌گشا

گرهی را که بکارم زده واخواهد کرد

خواهد آمد بسرم همچو قبا وز غیرت

جامه هستی اغیار قبا خواهد کرد

مهربانش بمن خسته خدا خواهد ساخت

گر ترحم نکند یار خدا خواهد کرد

ثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد

اثری گر نکند ناله دعا خواهد کرد

خواهد از جاذبه عشق بمن مایل شد

رفت اگر از بر من رو بقفا خواهد کرد

گر پسندد که دهم جان ز غمش نیست غمی

هرکه این درد بمن داد دوا خواهد کرد

برنتابم ز درش روی که آخر مشتاق

شاه من رحم بر احوال گدا خواهد کرد