خاک ار شوم به کوی تو گردم نمیرسد
دردی ز دوری تو به دردم نمیرسد
این درد دیگر است که جانم به لب رسید
از درد یار و یار به دردم نمیرسد
برگ خزان رسیده باغ محبتم
رنگی به رنگ چهره زردم نمیرسد
ز افسردگی به محفل یاران بدین خوشم
کآفت به شمعی از دم سردم نمیرسد
نالان نیم ز جور تو نالم که بر دلم
تیری چرا ز شست تو هردم نمیرسد
زین پس من و فراق که دستم به دامنش
کوشش هزار مرتبه کردم نمیرسد
مشتاق تا فتاد ز هجر آتشم به جان
برقی به آه بادیهگردم نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عواطف و احساسات عمیق خود نسبت به دوری معشوق میگوید. او بیان میکند که درد و غم ناشی از فراق یار به شدت او را آزار میدهد و هیچ راه حلی برای این درد وجود ندارد. همچنین، او به وضعیت خزانگونه محبتش اشاره میکند و از افسردگیاش در جمع دوستانش مینالد. شاعر تأکید میکند که علاقه و اشتیاقش به معشوق همچنان پایدار است، اما تلاشهایش برای رسیدن به او نتیجهای نداشته و در نهایت تنها احساس شعلهور شدن درد در او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگرچه در خاک شوم و در کوی تو بگردم، اما دوری تو هیچ دردی از درد من نمیکاهد.
هوش مصنوعی: این یک نوع درد دیگری است که باعث شده جانم به لب برسد؛ دردی که ناشی از محبت یار است، اما یار هیچ کمکی به من نمیکند و به دردهایم نمیرسد.
هوش مصنوعی: برگهای پاییزی در باغ محبت من به رنگ چهره زرد من نمیرسند.
هوش مصنوعی: از ناامیدی به جمع دوستان خوشحالم، زیرا آسیب و مشکل به شعلهای که از نفس سرد من ناشی میشود، نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: من از ظلم تو ناله میکنم، چرا که تیر محبت تو همیشه به قلبم اصابت میکند و هیچگاه خبر از تو به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: از این به بعد، من و جدایی، زیرا هرچقدر که تلاش کردم و دستم را به دامن او دراز کردم، دیگر به او نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: علاقهمند زمانی که از دوری معشوق رنج میکشد، آتش عشق به جانش میافروزد و او همچون بادی که در بیابان سرگردان است، به دنبال معشوقش میگردد، اما به او نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پایی به پای دشتنوردم نمیرسد
گردی به گرد بادیهگردم نمیرسد
حال مرا شنید و نپردازدم به حال
دردم به او رسید و به دردم نمیرسد
داند مریض خویشم و آسوده خوانَدَم
[...]
فریاد من بچرخ نه هر دم نمی رسد
عیسی دمی چه سود بدردم نمی رسد
دردم ز کار برد ازین پس زمن مرنج
گر ناله ام بگوش تو هر دم نمی رسد
تا در ره تو خاک شدم مشگ ناب را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.